آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۵۶۸ مطلب با موضوع «احادیث ؛ احکام و روایات دینی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ

عید قربان


عید قربان

عید قربان ؛ عید رهیدن از تعلقات نفسانی و اجابت دعوت معبود مبارکباد

http://uupload.ir/files/3rkb_عید_قربان_0.jpg

من از این شهر امید، شهر توحید که نامش مکه است  ، و غنوده است میان صدفش کعبه پاک ، قصه ها میدانم .، دست در دست من اینک بگذار ، تا از این شهر پر از خاطره دیدار کنیم . هر کجا گام نهى در این شهر، و به هر سوى و به هر چشم انداز ، که نظر کرده و چشم اندازى ، میشود زنده در اندیشه ، بسى خاطره ها ...

.........

عید قربان جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است . فصل قرب یافتن مسلمآنان به خداوند، در سایه عبودیت است .
اگر ابراهیم خلیل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعیل مى نهد ، اگر اسماعیل ذبیح ، پدر را در اجراى امر خدایى ، تشویق و ترغیب مى کند ، اگر شیخ الانبیاء در نهادن کارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى تردید و توقف نمى کند ؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقیده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است . و فدیناه بذبح عظیم . و در قربانگاه عشق امامی بزرگ به قربانگاه می رود تا قربانی کند دنیای خود و آباد سازد آخرت مارا .

پس برخیز که این قافله را رهرو مردانه بسی در طلبند !!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۷
محمد رضا فکرجوان
پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ

عرفه شناختی است برای قربانی کردن


عرفه شناختی است برای قربانی کردن

عرفه یعنی شناختن تعلقات دنیایی و و رهائیش برای معبود بی نیاز و عید قربان یعنی قربانی کردن هوای نفسانی خود برای دیگران و آنگاه به خدا می رسی !!

زن بیرون میوه فروشی زل زده بود
به مردمیکه میوه میخریدن
شاگرد میوه فروش تند تند پاکتای میوه رو توی ماشین مشتریا میذاشت وانعام میگرفت
زن باخودش فکرکرد چی میشد
اونم میتونست کمی میوه بخره
نزدیکتر رفت
چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه
میوه های خراب و گندیده داخلش بود
فکرکرد سالم تراشو ببره خونه!
میتونست قسمتای خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچهاش
برق شادی توچشاش دوید دیگه سردش نبود!
نشست پای جعبه تا دست برد داخل جعبه
شاگرد میوه فروش گفت:آهای تو
چیکارمیکنی؟دست نزن!پاشو برو دُنبال کارت!
زودبلند شدخجالت کشید!
چندتااز مشتریا نگاش کردند!
صورتش رو باچادرپوشوند!
دوباره سردش شد!راهش رو کشید که بره!
چند قدم دور شده بود که خانمی صداش زد
خانم خانم! زن برگشت یه خانم مانتویی بود
گفت اینا مال شماست؟مثل اینکه جاگذاشتین!
یه جعبه شیرینی،پاکتی آجیل،چند کیسه میوه
زن چادری هیچی نگفت
فقط همه روگرفت و سریع دور شد
درحالیکه دیگه سردش نبود
وای بچهام چقدرذوق میکنن امشب! ...

یلدات به تاریکی دل نیازمندان نمونه!
به بلندی رنج مستمندان نباشه!

وَ بحسرت کودکی! ...
وَ آه پدری! ...
وَ اشک مادری! بیائیم با شناخت خود و رسیدن به خدا دنیایمان را ؛ درصدی با مستمندان تقسیم کنیم  .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۵
محمد رضا فکرجوان