جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۹ ق.ظ
عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد
است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.
عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم.. سرش را بالا
آورد، دید شانه های امام (ره) دارد می لرزد..امام (ره) گریه اش گرفته بود..
فوری
عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم
جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۴ ق.ظ
بصیرت کو !!
صفین
یعنی این که قرآن هم
برضد قرآن میشودگاهی!
وقتی بیفتد دست نا اهلان
خود میشود یک راه گمراهی
تاکی ببینم در لباس دین
هی روضه خوانی های دشمن را
تاکی ببینم بر سرشیطان
عمامه های مارک لندن را
شور تبری دارم اما نه
پای دلم بسیار می لنگد
دشمن شده دلسوز دین من
یک جای کار انگار می لنگد
تاریخ را هی خواندم ودیدم
مولا جوانمردیست افتاده
حتی زن و فرزند دشمن را
با عاشقی یک عمر نان داده
مولای ما مولای خوبی هاست
نه رسم ما نامردکوبی نیست
توهین به دشمن هایمان حتی
در مسلک ما چیز خوبی نیست
این رسم دشمن بوده که
دین را
بی جنگ وخونریزی نمیخواهد
پشت نوای سرخ "وا اسلام"
جز تفرقه چیزی نمیخواهد
از سر بریدن ها دلم خون است
بیزارم از دشنام بعضی ها
بیزارم از "بیزاری از وحدت"
بیزارم از اسلام بعضی ها
امروزهم برنیزه ها کردند
مکارها با حیله قرآن را
مولا هنوز انگار میگرید
افراط وتفریط رفیقان را