آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۵۳ مطلب با موضوع «منزلت و سیره ائمه علیهم السلام» ثبت شده است

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ب.ظ

«هانی بن عروه» کیست؟

                                      «هانی بن عروه» کیست؟ و دلیل اینکه آرامگاه او زیارتگاه مسلمانان است چیست؟


هانی بن عروه مذحجی مردی بود که در تشیع گامی استوار داشت و از قاریان به نام و اشراف کوفه به شمار می رفت. هانی رهبری تعداد زیادی از مردم کوفه را به عهده داشت. او وقتی هم پیمانان خود را با افراد خودش فرا می خواند سی هزار نفر گرد او جمع می شدند. هانی از خواص اصحاب علی(ع) بود و در جنگ جمل، صفین و نهروان در خدمت علی(ع) بود. هانی پیامبر اسلام را هم دیده بود و از صحابه به شمار می رفت. هانی به هنگام شهادت، نود سال داشت (1).
مسلم بن عقیل نماینده امام حسین(ع) وقتی که به کوفه آمد، در خانه مختار ثقفی اقامت کرد و وقتی که عبیدالله به کوفه آمد، از خانه مختار به خانه هانی بن عروه نقل مکان کرد و در همین خانه در حدود 25 هزار نفر با مسلم بیعت کردند.روزی عبیدالله بن زیاد فرماندار جدید کوفه به خانه هانی آمد و مسلم در همین خانه بود، به هانی پیشنهاد کردند که عبیدالله ترور شود ولی هانی نپذیرفت.
عبیدالله از محل اقامت مسلم با خبر شد و چند نفر نزد هانی فرستاد تا او را نزد عبیدالله بیاورند.
 مأموران عبیدالله هانی بن عروه را به دارالاماره بردند. عبیدالله زیر لب گفت: قربانی با پای خود به قربانگاه آمده است. عبیدالله به هانی گفت: این چه آشوبی است که به پا کردی؟ هانی انکار کرد ولی با دیدن جاسوس عبیدالله گفت: مسلم را من دعوت نکرده ام، او خودش آمده است. عبیدالله گفت: باید مسلم را تحویل بدهی، هانی گفت: او میهمان من است و نمی توانم تحویل بدهم، عبیدالله پافشاری کرد ولی هانی نپذیرفت. به دستور عبیدالله هانی بن عروه را در قصر زندانی کردند. وقتی مسلم بن عقیل و قبیله هانی از ماجرا با خبر شدند، با چهار هزار شمشیرزن به دارالاماره حمله کردند و عبیدالله با تدابیر خاصی این نیروها را از حمله به داخل دارالاماره منصرف ساخت.
نیروهای عبیدالله برای دستگیری مسلم به محل اقامت او حمله کردند و پس از درگیری، مسلم را دستگیر و به دارالاماره بردند. به دستور عبیدالله مسلم بن عقیل را کشتند و پس از آن هانی بن عروه را دست بسته به بازار آوردند و گردن زدند(2).

پی نوشت ها:
1. قصه کربلا، نظری منفرد، ص 106، پاورقی، به نقل از مقتل مقرم.
2. بحارالانوار،  ج 44، ص 341 به بعد  - منتهی الامال، ج 1، ص 576، چاپ هجرت - قصه کربلا، ص 105 به بعد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۵
محمد رضا فکرجوان
چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۴ ب.ظ

نوازش دست یک استاد

نوازش دست یک استاد



 مسئول حراج تار فرسوده ای را با بی میلی بر سر دست گرفت و گفت چند ؟! چه کسی برای این تار قیمتی پیشنهاد می کند ؟از میان جمعیت یک نفر با تمسخر گفت:  یک دلار!  دومی :گفت دو دلار برای سوزاندن در بخاری دیواری. نفر سوم گفت:  من سه دلار میخرم تا پسرم با آن بازی کند. مردم بی دلیل می خندیدند !!ناگهان پیر مردی موقر با قدم هایی آرام و محکم از میان جمعیت بیرون آمد و تار کهنه را برداشت و به آن نگاه کرد و با دستمالی خاک آن را زدود, سیم های آن را محکم کرد و انگشتان سحر آمیز خود را بر روی سیم ها به حرکت در آورد,  آهنگی روح نواز در گوش ها پیچید, گویی فرشتگان سیم های نامریی سازی گوش نواز را به صدا در آورده بودند, هیچ صدایی به گوش نمی رسید. همه چشم و گوش شده بودند و به آن نوای جان بخش دل سپرده بودند. آهنگ به پایان رسید پیرمرد تار را روی میز گذاشت و آرام از سالن خارج شد . مسئول حراج بهت زده تار را برداشت, صدایی از گوشه ای گفت: هزار دلار و همان طور به قیمت تار افزوده گردید سرانجام ده هزار دلار فروخته شد . چند نفری با حیرت از یکدیگر پرسیدند راستی چه چیزی بر ارزش آن تار شکسته افزود ؟یکی از آن میان زیر لب گفت : نوازش دست یک استاد!!!!

معلمین عزیز! داستان ذکر شده , حقیقتی بزرگ را در خود نهفته دارد, هستند دانش آموزانی که در فراز و نشیب زندگی (باتوجه به ظاهر ژولیده ,عملکرد ضعیف, رفتار و گفتار نا پسند ) مانند تار های فرسوده و بی ارزشی تصور می شوند که باید آنان را بازیچه ساخت, به حاشیه راند یا دور انداخت. معجزه انگاه اتفاق می افتد که دستهای معجزه گر و پیامبر گونه معلمی چون شما, با دست مهر, غبار را از روح آنان بر گیرد تا نغمه زیبایشان را به گوش جان برساند تا همگان به چشم یک انسان, انسانی متعالی به آنان بنگرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۲۳:۴۴
محمد رضا فکرجوان