به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان
لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟
پاسخ داد: «از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو
نکرده ام
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده
ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو
خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز