سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ
تقسیم روزی
تقسیم روزی
مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا مینگریست به دوستش گفت: وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم. دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان برد و گفت.: وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم!!!! خدایا واسه داده ها و نداده هات شکر...
اگه ارزششو داره اینو برای تمام اد لیستت بفرست.؛
الهی!یک ذهن آرام.....
یک تن سالم......
یک خواب شیرین....
یک خیال راحت...
یک روز قشنگ.....
یک خبر خوش......
یک خوشی از ته دل....
نصیب همه دوستای عزیزم کن.... آمین
۹۴/۰۵/۲۷