نامه واقعی به خدا (توکل)
نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید،مسجد خانه ی
خداست.پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه
آن زمان) نامه را در مسجد در یک سوراخ قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا
پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه
با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از
آن جا که به قول پروین اعتصامی
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان
به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را روی پای
ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد
که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را
به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند ،دستور می دهد همه
وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودند،ایشان به
ما حواله فرمودند .پس ما باید انجامش دهیم. و دستور می دهد همه ی خواسته
های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)