دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچ** در گوشه ویران به یاد ما نبود
دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تو را
ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود
جان بابا، هر کجا نام تو را بردم به لب
پاسخم جز کعب نی ،جز سیلی اعدا نبود
دخترم وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت
عمه آیا در کنارت بود بابا ،یا نبود
جان بابا، هم مرا ،هم عمه ام را میزدند
ذرهای رحم و مروت در دل آنها نبود
دخترم وقتی عدو میزد تو را برگو مگر
حضرت سجاد زینالعابدین آنجا نبود
جان بابا بود، اما دستهایش بسته بود
به جز زنجیر خونین، یار آن مولا نبود
دخترم آن شب که در صحرا فتادی از نفس
مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود
جان بابا من دویدم زجر هم میزد مرا
آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا نبود
دخترم من از فراز نی نگاهم با تو بود
تو چرا چشمت به نوک نیزه اعدا نبود
جان بابا ابر سیلی دیدهام را بسته بود
ورنه از تو لحظهای غافل دلم بابا نبود
بحَقِّ اَلْرُقَیِّهْ-اَلّٰلٓهُمَّ-عَجِّلْ-لِوَلیِّکْ-اَلْفَرج
گفت تا پیاده نروی نمی توانی درک کنی.
گفتم چه چیزی را ؟
گفت :ذره ای از شوق زینب برای زیارت دوباره برادر را...
انشالله اربعین کربلا باشی
ای پرچم کربلا به دوشت، زینب
قربان تو و خشم و خروشت زینب
تا موی سرت، سپید شد از غم دوست
شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب
◾️◾️◾️◾️
نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد
بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد
مقتل این گونه نوشته ست که “مٰاتَتْ کَـمِدْا”
بس که آن طایفه ی “بی سر و پا” زجرش داد
داغ قنداقه ی خونین کمرش را تا کرد
طرزِ برگشتِ علی بین عبا زجرش داد
خبر رفتنِ عبّــاس زمین گیرش کرد
کمرِ خَم شده ی خونِ خــدا زجرش داد
دست سنگین کسی روز رُخش را شب کرد
دیگری آمد و با ضربه ی پا زجرش داد
پشت دروازه ی ساعات وَ در بزم شراب
این نگه داشتنِ فاطمه ها زجرش داد
سر بابا، سر نی هر چه هوایش را داشت
با نشستن به دل طشت طلا زجرش داد
روز، گلبرگ لطیفش ز تب گرما سوخت
شب ویرانه و سرمای هوا زجرش داد
خواست با زحمت بسیار کمی راه رود
پای بی جان و قدِ گشته دو تا زجرش داد
گرچه تر شد لب خُشکیده اش از بوسه ولی
زخم لب های شهیدُ الشُّهدا زجرش داد