مهلت دیدار
مهلت دیدار
یک
روز جوان بسیجی برای خداحافظی و اعزام به جبهه نزد من آمد از سخنانش متوجه
شدم یک مادر پیر و 3 فرزند دارد. قبلاً هم به منطقه رفته است. از او
خواستم تا در کنار خانواده اش بماند ولی شوق وصال سراپای وجودش را فرا
گرفته بود. مدتی از این دیدار گذشت، یک روز در نماز جمعه پیکرمطهر 2 شهید
را به مصلی آوردند و نگاهم در جمعیت انتهای نمازگزاران به 2 خانمی افتاد که
با حالت آشفته به سمت آمبولانس حرکت می کردند. به مسئول ستاد اشاره کردم
تا مراقب باشد بر اثر بی تابی آن ها سخنرانی به هم نخورد. او رفت و با گذشت
مدتی مردم با نام مقدس پیامبر صلوات فرستادند. بلافاصله از ایشان سؤال
کردم قضیه چیست؟ گفت: «یکی از این دو نفر مادر شهیدی بود که با دیدن تابوت
فرزندش از دنیا رفت». سپس همسر شهید سهراب برنجی (1) نقل کرد که مادر سهراب
به شدت مریض شد و در آستانه ی مرگ قرار گرفت و من از این وضعیت ناراحت
بودم ولی ایشان می گفت: ناراحت نباش وقتی عزرائیل به بالینم آمد که جانم را
بگیرد با دلی شکسته به او گفتم: «ای فرشته ی خدا به من مهلت بده تا فرزندم
را که در جبهه است ببینم آن وقت جان مرا بگیر» مسئول ستاد می گفت: «مادر
شهید با نزدیک شدن به آمبولانس با بی تابی می گفت: «جسد فرزندم کجاست؟» در
آمبولانس را به آرامی باز کردیم و ایشان کنار تابوت نشست ولی قبل از این که
در تابوت را باز کنیم سرش را روی آن گذاشت و در همان لحظه از دنیا رفت
ابتدا همه خیال کردیم بی هوش شده است ولی مهلت او تا وعد ه ی دیدار فرزندش
تمام شده بود و این امر بنا به فرمایش مقام معظم رهبری برای ثبت در تاریخ
مکتوب گردید.
1_ بسیجی شهید سهراب برنجی در سال 1324
در روستای "سهراب محله لوندویل" از توابع آستارا متولد شد. در دوران
نوجوانی به کشاورزی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی رهسپار منطقه ی کردستان شد و
در مورخه 29/11/1360 در رویارویی با گروهک های ضد انقلاب در منطقه ی "حصار
سفید بانه" به شهادت رسید و در گلزار شهدای "لوندویل" به خاک سپرده شد.
راوی: حجةالسلام سیدعلی اکبراجاق نژاد