جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ب.ظ
تخته سنگ
تخته سنگ
در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم راببیند،
خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی
تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند؛ بسیاری هم میزدندکه این چه شهری است که
نظم ندارد؛ حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچکس
تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و
سبزیجات بود ، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود
تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را
دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و داخل آن سکه
های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود : " هر سد و
مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
۹۴/۰۸/۲۹