پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ق.ظ
عبادت بجز خدمت خلق نیست
عبادت بجز خدمت خلق نیست
دو
برادر مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و
دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به
صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر
مشغول شد.
چندی
که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان
و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر میکرد فرصت
همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر
میپرداخت.
برادر
صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است
چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم!
همان
شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب
کرد و گفت: «برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم.»
برادر
صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او
به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او میبخشی، آنچه کردهام مایه رضای
تو نیست؟!»
ندا
رسید: «آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولی مادرت از آنچه او میکند،
بینیاز نیست. تو خدمت بینیاز میکنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، مرتبت
او را از تو فزونی بخشیدیم.»
۹۴/۰۹/۱۹