رحلت پیامبر مهربانی ها و کریم اهل بیت و خورشید ولایت تسلیت باد

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است ما را دخیل چادر زهرا کشیده است
با گریه می رسد نسب ما به دخترش او قطره را نواده ی دریا کشیده است
حالا کنار بستر او گریه می کنیم با گریه های دختر او گریه میکنیم
فصل خزان عمر من آمد، بهار رفت دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت
رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت
همسایه ها به گریه من طعنه میزنند همسایگی و رحم و مروت کنار رفت
دیگر کسی به خانه ما سر نمیزند از خانواده ام سند اعتبار رفت
با رفتنت کأنّ حسینم ز دست رفت با رفتن تو حرمت ایل و تبار رفت
تو دست و پا زدی و حسینم شکسته شد شاید دلش به گودی یک نیزه زار رفت
بعد از تو پهلویم چقدر تیر میکشد با چشم و صورتم، کمرم تیر میکشد