وعظ و خطابه امام حسن مجتبی (ع)
وعظ و خطابه امام حسن مجتبی (ع)
روزی حضرت على بن ابى طالب (علیه السّلام) به امام حسن(ع) فرمودند:«برخیز و سخنرانى کن تا من سخن تو را بشنوم.»
امام حسن(ع) پاسخ دادند:
«پدر جان! من چگونه سخنرانى نمایم، در صورتى که از روى تو شرم می کنم؟!»
حضرت امیر(ع) همه ی زنان و فرزندانش را جمع کردند و خودشان خارج شدند، ایشان به جایى رفتند که سخن امام حسن(ع) را بشنوند، آنگاه حضرت حسن بن علی(ع) برخاستند و اینگونه خطبه خواندند:
«سپاس مخصوص خدای واحدی است که شبیهی ندارد. دائم و همیشگی است بی آنکه تغییر یابد و مستقل از موجودات دیگر و بدون سرپرست و نگهدارنده است.
خالقی که کسی او را در این مقام نگمارده، ستایش شده ای که کسی به انتهای ستایشش نمی تواند رسید. شناخته شده ی نامحدود و عزیزی که آغازی برای او نمی توان تصوّر کرد، قلبها در برابر هیبتش فروتن می شوند و عقلها در برابر خلل ناپذیری اش، سرگردان می شوند و بندگان در برابر قدرتش سرفرود می آورند..
پس بزرگی تأثیر شکوه او در قلب انسانها خطور نمی کند و مردم به عمق بزرگی او نمی رسند و وصف کنندگان نمی توانند عظمت او را وصف کنند. علما نمی توانند خرد او را دریابند و اهل تفکّر تدبیرگری او را. عالم ترین مخلوقاتی که او آفریده نمی توانند نهایت او را وصف کنند، چشمهای درون او را دریابند و به چشم سر نمی آید و او لطیف آگاه است.
اما بعد، همانا علی(ع) دری است که هر کس از آن [به شناخت خداوند] وارد شود، مؤمن است و هرکس از آن [در] خارج شود، کافر. این سخن را می گویم و از خداوند بزرگ برای خودم و شما [از این مسیر] طلب بخشش می کنم.»
حضرت امیر(ع) پس از شنیدن این سخنرانى برخاستند و میان دو چشم امام حسن(ع) را بوسیدند و فرمودند:
«به یقین خداوند فرزندان برخی از خاندان ابراهیم را بر دیگران برتری داده است و خداوند شنوای داناست.»
منبع: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى - تهران، چاپ: اول، 1377، ص 396؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.