مدیریت، بدون نیاز به قدرت تصمیمگیری!
مدیریت، بدون نیاز به قدرت تصمیمگیری!
به دلایلی که خارج از گفتار ماست، روزگاری به شخصی پیشنهاد شد که مدیریت یک مجموعه را بر عهده گیرد. آن شخص گفت که من برای اینکار تجربه و دانش و قدرت تفکر و تصمیمگیری لازم را ندارم و مناسب نیستم.اما مدیر فعلی به او گفت که این که مهم نیست! ما نیز چیزی نمیدانستیم اما به مرور یاد گرفتیم. ما تمامی آموزش لازم برای مدیریت را در سه نامه نوشته و به شما میدهیم، نامه اول را در شروع کار، نامه دوم را وقتی اعتراضات کارکنان زیاد شد و نامه سوم را وقتی کار به بحران کشید باز کنید و بخوانید... آن شخص با توجه به امتیازات قبول کرد و کار خود را شروع نمود. نامه اول را باز کرد، بر روی آن نوشته شده بود: با کارکنان صحبت کن و هرچه مشکل هست را به گردن مدیران قبلی بینداز ! ... اینکار انجام شد ولی پس از مدتی نارضایتی بین کارکنان علنی شد و گفتند مدیران قبلی هرچه که بودهاند رفتهاند...، شما نیز هنر و عملکرد خوبی نداشتهاید، دراین هنگام مدیر، بیاد نامه دوم افتاد و آنرا باز کرد و دید بر روی آن نوشته شده است: وعده وعیدهای خوب بده ...!
اینکار هم اجام شد و مدتی دیگر بدینسان گذشت ولی دیگر وعده وعید نیز کارا نبود و وضعیت به بحران و اعتصاب کشید، در این هنگام نیز مدیر، بیاد نامه سوم افتاد و آنرا باز کرد و دید که بر روی آن نوشته شده است: جناب مدیر، چقدر میخواهی از امتیازات استفاده کنی؟ برای شما بس است و برو جای خود را به دیگری بسپار ! ضمناً سه نامه مشابه نیز برای نفر بعدی بنویس و آماده کن! (روز از نو، روزی از نو !) ...
این
داستان، فقط یک طنز بود ولی هر یک از ما وقتی خواهناخواه مسئولیت جدیدی
را در کار و یا زندگی بر عهده میگیریم اگر فاقد مدیریت لازم باشیم، ابتدا
دیگران و گذشته را مقصر خواهیم دانست و سپس خود را فریب میدهیم و سر انجام
نیز محکوم شرایط خواهیم شد. برخی افراد حداکثر با چند بار زیان و خطا بفکر
بهبود قدرت مدیریت در کار و زندگی میافتند، ولی برخی دیگر ممکن است زندگی
خود را با زیانهای مکرر و سنگین تمام کنند ولی بفکر آموزش و بهبود
توانایی کلیدی مانند قدرت تصمیمگیری نیافتند. قدرت تفکر تصمیم