طرح یک شبهه و پاسخ به آن :
♦️ضرورت تفکر :
حالا شما با حرص ، بغض و
کینه ای که از حضرت ابراهیم (ع) تاکنون را یکجا جمع کرده اید ، دنبال
مصونیت هستید که خدا و دین خدا را به چالش بکشید و اسمش را میگذارید شکستن
تابو و بت خب به چالش بکشید و ببینید که انصافاً شرک و بت پرستی تابویی
است که تار و پودش عقل را مدفون و قلب را پوشانده ، یا توحید ؛ اما ، حالا
چرا شما با کمی تعقل و تفکری که ادعایش را دارید ، این عمر کوتاه و این
استعداد را صرف نمیکنید تا تابوهای شرک و بت پرستی را به چالش بکشید و این
چنین متعصبانه و لجوجانه ، در پی به چالش کشیدن اعتقادات موحدانه هستید
چه چیزی در تفکر موحدانه شما را آزار میدهد و چه چیزی در اعتقادات مشرکانه
شما و همفکران شما را جذب کرده است ژست متفکرانه که تفکر نیست ، باید
واقعاً تفکر نمود.
شما و همفکرانتان ، ابتدا کمی
فکر کنید که دین ؛ توحید ؛ شرک یعنی چه ؛ بت پرستی یعنی چه ؛ تابو کدام
است ؛ مذهب یعنی چه ؛ حیطه ی مصونیت کدام است ؛ حضرت ابراهیم و یا سایر
انبیای الهی (ع) چه کردند ؛ شما میخواهید چه کنید و ... ؛ خب اگر هیچکدام
را نمیدانید که فقط "جهل ، عناد و لجاجِ متعصبانه" باقی میماند و ابتدا
باید این بت نفس را بشکنید و این تابوی تعصبات جاهلی را از ذهن و قلب و
خیال
خود بزدایید .اگر شما از سویی دین و مذهب را
به چالش بکشید ، و از سویی دیگر شرک و بت پرستی را نیز به چالش بکشید ، نه
تنها هیچ ایرادی ندارد ، بلکه در اسلام اصول دین تحقیقی است ، یعنی حتماً
سؤال و چالش و پاسخ دارد ، منتهی ابتدا در ذهن و فکر و قلب خودتان.
1در
هر حال ، چه بخواهید ، چه نخواهید ، ادیان ابراهیمی و ادیان کفار و مشرکین
[از بت پرستی جاهلانه ی سنّتی گرفته تا بت پرستی مدرن امروزی تحت قالب
"ایسم"های من درآوردی] ، رویاروی یکدیگر قرار دارند ؛ چرا که دعوا بر سر
بندگی انسانهاست ، که خدا را بنده باشند و یا مدعیان خدایی را ؛ اما شما
هیچکدام را نمیشناسید ، پس چگونه میتوانید به چالش بکشید بله ، لفظ "چالش"
شیک ، قشنگ و مجلسی است ، مانند لفظ دموکراسی یا روشنفکری ؛ اما کار شما و
همفکرانتان جنگ است ، نه چالش . آنهم جنگ با خدا و بندگان خدا ، بمنظور به
بند و بندگی کشیدن انسانها.
2-به چالش کشیدن نیز
علم میخواهد ؛ شما هنوز نمیدانید که با خدا سر جنگ دارید ، یا با دین خدا ؛
با مذهب سر جنگ دارید ، یا با مذهبیها ؛ نمیدانید که حتی اندیشه ی شما
خودش نوعی دین است و راهی که انتخاب کردید ، خودش یک نوع مذهب است ، بعد
سخن از "تفکر من و همفکران من" و "به چالش کشیدن" دارید خب به چالش بکشید ،
چه کسی جلوی شما را گرفته است مگر در همین متن ارسالی ، با احساس مصونیت
کامل ، چنین نکرده اید پس از چه ناراحت و غضبناک هستید اگر آن تفکری که
میگویید را بکار بیاندازید ، گواهی خواهید داد که این عصبیت ، بغض و کینه ،
به خاطر «به چالش کشیدن» نیست ، بلکه ناراحتی از اینست که چرا هر چه
اعتقاد به اسلام و مسلمانان را بیشتر با تهدید ، زور ، تحریم و کشتار به
چالش میکشیم ، نه تنها اثر نمیکند و به زانو در نمی آیند ، بلکه ایمانشان
به الله جلّ جلاله راسختر و کفرشان به بتها و فرعونهای ما شدیدتر میشود
3-اگر
به دور از این بغض گلوگیر ، کمی تکفر کنید ، خودتان متوجه میشوید که مشکل
در مجسمه ای نیست که بت پرستان گذشته یا کنونی ، در معابد چین ، کاخ سفید
، قصر واکینگهام و ... چیده اند و مقابل آنها خم و راست میشوند ، بلکه
مشکل اینست که یک "مجسمه یا طاغوت زنده" را معبود میخوانند و تحت لوای آن ،
بجان بشریت می افتند ! الفاظ شعاری در تئوری ، دینشان است و جنایت در عمل
، مذهبشان . پس ، دعوا بر سر عبودیت و بندگی انسان است . مشرکین مردم را
قتل عام میکنند و هرچه دارند را به یغما میبرند ، بعد به چالش کشیدن شما
اینست که چرا بت پرستان آزادی مذهبی ندارند و حضرت ابراهیم (ع) بت شکست
پس اگر تفکر دارید ، چرا شکستن کمر انسانها توسط مشرکین را به چالش نمیکشید
4-به
لحن سؤال خود دقت کنید و ببینید که هیچ خبری از "به چالش کشیدن متفکرانه"
در آن نیست ، بلکه با حرص تمام میگویید : چرا ابراهیم (ع) بت شکست ، پس من و
همفکران من ... خب شما هم بروید خدا را بکشید.
♦️چالش:
از تعصبات کور جاهلی و مشرکانه که خارج شوید ، متوجه خواهید شد که رابطه «تفکر و به چالش کشیدن» ، از سه راه خارج نخواهد بود:
یا ابتدا (لجوجانه و عنودانه و متعصبانه) به چالش میکشید و بعداً تفکر میکنید؛
یا در ابتدا و انتها اصلاً تفکر نمیکنید؛
و یا انسان عاقل و فکوری هستید ، ابتدا تفکر و تعقل میکنید و بعداً جبهه ای را انتخاب میکنید و جبهه ی مخالف را به چالش میکشید.
اما
اگر ندانید که اصلاً طرفین دعوا ، به چه دعوت میکنند ؛ چه میگویند ؛ چرا
مقابل یکدیگر هستند ؛ چرا اهداف آنها مغایر و بالتبع منافعشان با هم تضاد و
تزاحم دارد و ... ، چه چیزی را میخواهید به چالش بکشید
♦️آغاز یک چالش:
با اینهمه ، اگر حرص به چالش کشیدن دارید ، چه مانع و ایرادی دارد ، از همینجا شروع میکنیم:
1-الله
جلّ جلاله ، که آفریدگار عالَم هستی و انسان است ، میگوید : "اعتقادات
اجباری نیست ؛ لااکراه فی الدین"، البته نه اینکه یعنی همه رها هستید و هیچ
فرقی ندارد که موحد باشید یا مشرک ، بلکه یعنی کسی نمیتواند بنده را به
زور کافر کند و کسی هم نمیتواند شما را به زور موحد نماید ؛ لذا در ادامه
میفرماید که هر کس به خدا ایمان بیاورد و بطاغوت کفر ورزد ، به عروة الوثقی
چنگ زده ، یعنی متزلزل و سرنگون نمیگردد و به فلاح میرسد ؛ یعنی اختیار و
انتخاب با خودتان است . این منطق خدای حق است . اما خدا ، معبود ، طاغوت و
بت شما میگوید : حتی در اعتقادات نیز آزاد نیستید و اختیاری ندارید ، یا به
ربوبیت من اذعان میکنید و در اعتقاد و عمل ، بندگی مرا میکنید ، یا همه ی
شما را به بند میکشم ، دست و پایتان را به خلاف قطع میکنم و میکُشم [این
ادعا و تهدید فرعون آن زمان و تمامی فرعونها در اعصار گوناگون بوده و هست] .
اگر تاریخ گذشته و حال را بدون عصبیت و عناد مطالعه کنید ، میبینید که
تمامی موحدین را به خاطر اعتقاد به ربوبیت الله جلّ جلاله ، و نپذیرفتن
ربوبیت فراعنه ، کشته و میکشند .
2-امام
موحدین و همفکران آنها ، حضرت سیدالشهداء (ع) فرمود : «اگر دین ندارید ،
لااقل آزاده باشید» ؛ حال اگر میتوانید برای دقایقی حرص و بغض به خدا ، دین
خدا و مؤمنین را کنار بگذارید و آزاده باشید و آزادانه فکر کنید ، ببینید
کدام گروه برای خود مصونیت درست کرده و دیگران را قتل عام کرده و میکنند ؛
مسلمانان در ایران ، عراق ، سوریه ، فلسطین و سایر بلاد مصونیت دارند ، یا
آمریکا ، انگلیس و صهیونیسم بین الملل و فراماسون شیطان پرست انگلیس ،
برای خودشان در سایه ی ثروت ، قدرت ، وحشت و ارعاب ، مصونیت درست کرده
اند و حتی تمامی سازمانهای بین المللی و بنیادهای مردم نهاد و حتی واژگانی
چون : دموکراسی ، لیبرالیسم ، حقوق بشر و ... را ابزار و دستاویز خود کرده
اند
3-بت پرستان سنّتی و مدرن (همفکران شما در
گذشته و حال) میگویند : چون شما مجسمه ای که معبود من بود را شکستی ، من
خودت را میکشم ؛ خب چرا متقابلا نمیروند معبود مرا بکشند و مردمان را
میکشند حال بفرمایید به چالش بکشید.