پروردگارا سپاس از بابت تمام مهربانی هایت و تمام این نعمتهای بی دریغت
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین
نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را
بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.
دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آن را برای صاحب خانه خواند.
"
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ
مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا
دلخواه برای خانواده های بچه دار " . صاحب خانه گفت دوباره بخوان!
مرد
اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی
نیست!!! در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو
تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم
که چنین جایی دارم ...
خیلی وقت ها نعمت هایی را که
در اختیار داریم , نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل
سلامتی ، مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر
، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم و قدر نمی
دونیم در صورتی که هر کدام به تنهایی نعمت های بزرگی هستند .
پروردگارا سپاس از بابت تمام مهربانی هایت و تمام این نعمتهای بی دریغت