آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ب.ظ

من کی هستم

من کی هستم

من« دوشیزه مکرمه» هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و  همزمان قند توی دلم آب می شود.

من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم . من «والده مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی 20 آگهی تسلیت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند

من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم ...برای اثبات وفاداری اش  البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند . من «زوجه» هستم ، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به  حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان  بدهد

من «سرپرست خانوار» هستم ، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.

من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقتشان را بیهوده می گذرانند .من «نحیف» هستم ، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند .من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.من «بی بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و  نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی  می کند.

من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به  یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم . من «زنیکه» هستم ، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.

من «مامانی» هستم، وقتی بچه هایم التماس می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم. من «ننه» هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند

من «بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، انمی،عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و.....» هستم.من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی تعفن عرق می دهد، «سلیطه» هستم.

من در محاوره ی دیرپای این کهن مار،ابلیس،شجره مثمره،و....» هستم. راستی من کیستم و چرا هر کس با نگاه خود مرا می بیند ؟

                                            بیائیم اشرف مخلوقات باشیم . خدایی باشیم خدایی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۹
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی