آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

سؤال و طرح شبهه :


آیا ایدئولوژی اسلام آنقدر ارزش مردمی نداشت که سخن پیامبر (ص) مبنی بر  امامت امام علی (ع) را پس از چندین ماه به  فراموشی بسپرند و با غیر او بیعت کنند ؟! آیا این نشان نمیدهد اسلام حتی در بین خود یاران پیامبر و مردم مسلمان دارای عدم  مقبولیت بوده است؟
 
پاسخ :

به طور قطع نزد آن مردم ، چنان ارزشی نداشته است ، چنانکه مردمان (حتی مسلمانان) امروز نیز به ارزش اسلام (از جمله ارزش ولایت و امامت) پی ‌نبرده‌اند و تازه "بیداری اسلامی" آغاز شده است و هنوز امکان مصادره‌ و ایجاد انحراف در آن بسیار است . مگر نه این است که بسیاری از مسلمانان و حتی شیعیان ، خودباخته‌ ی ارزشهای غربی هستند ؟! گاهی در قالب طرح سؤال و یا شبهه ، اصولی فرض و القا میگردد که خود آن اصل غلط است ، مانند همین سؤال که در آن "مقبولیت" بین مردم ، اصلی برای "ارزش" قلمداد شده است ! میپرسد : «آیا ارزش نداشت که مقبول نیفتاد؟» . یعنی ملاک و محک سنجش "ارزش" در این بحث ، "مقبولیت" قرار گرفته است که خب خطاست . البته این سؤال بسیار خوب طرح شده ، چرا که میپرسد : « آیا نزد آن مردم ، این ارزش را نداشت» ، اما چون سؤالات مشابه بدون قید "زمانی یا گروهی" مطرح میباشد ، لازم است بحث را از ریشه مطرح نماییم.

ارزش ، مشروعیت و مقبولیت:

مشروعیت (قانونی بودن به لحاظ حکم عقل ، علم و وحی) ، با مقبولیت (مورد نظر و اقبال مردم) بودن ، بسیار متفاوت است . نه تنها در مباحث دینی و یا تاریخی ، بلکه در مسائل روز نیز میتوانید در جوامع گوناگون ، با مصادیق زیادی مواجه گردید که "مقبول" هستند ، اما "مشروع" نیستند ، مانند "شرابخواری" در برخی از جوامع ، که خودشان هم میدانند به لحاظ وحی ، عقل ، علم و تجربه‌ ی روزمره ، زیانهای بسیاری دارد ، اما از نظر آن مردم "مقبول" واقع شده است ! و همینطور به مصادیق بسیاری میتوانید توجه کنید که "مشروع" هستند ، اما مقبول نیستند ؛ مانند "حذف ربا" از سیستم بانکی در دنیا.

پس ، ملاک سنجش "ارزش و متقابلاً ضد ارزش" ، همان مشروعیت است ، نه مقبولیت بین مردم.

چند مثال:

1 انبیای الهی ، همه "مشروع" بودند ، اما هیچ کدام [دست کم در آغاز بعثت ، و بسیاری تا پایان عمر خود (مانند حضرت نوح ع)] ، "مقبول" عام و خاص نبودند ، چرا که همگان [از رهبران و حکام گرفته تا مردم عوام] مشرک بودند و هیچ مایل نبودند که دست از خرافات و آداب جاهلی خود دست بردارند.

2تمامی قیام کنندگان علیه ظلم در طول تاریخ ، مشروع بودند ، اما همه آنها مقبول نبودند . مانند سیدالشهداء ، امام حسین (ع) که از جمع کثیر مسلمانان، فقط یکصد و چند نفر زن، مرد و کودک ایشان را همراهی کردند.

3قوانین ، احکام ، آداب و سنن بسیاری وجود دارند که در یک جامعه‌ ی بزرگ یا کوچک ، مشروعیت دارند ، اما مقبولیت ندارند و یا بالعکس ؛ حتی ممکن است که در یک جامعه ‌ی بزرگ ، قانونی یا کاری یا رفتاری مشروعیت یا مقبولیت یافته باشد ، اما در درون همان جامعه ، جوامع کوچکتری باشند که آن را مشروع یا مقبول ندانند ؛ مثل جامعه امریکا که به طور کلی قانون "اعدام" را ملغی کرده است ، اما در برخی از ایالتهای آن ، این قانون همچنان پابرجاست.

پایان دموکراسی:

باید بدانیم که در جهان غرب ، "فلسفه" ، تابع "قدرت" است ! تا آنجا که لازم بود ، شعار دموکراسی سر دادند و "مقبولیت" بین اکثریت را ملاک و میزان برای سنجش "مشروعیت" قلمداد کردند ، اما امروزه که این معنا مغایر با اهداف "جهانی‌ سازی" و حتی حکومت داخلی آنها شمرده میشود ، آن را نقد و نفی میکنند ! لذا در "نئو لیبرالیسم" به این سمت میروند که دموکراسی و مقبولیت ، ملاک نیست ، چرا که اکثریت مردم نمیدانند ، پس نخبگان باید حکومت را در ست داشته باشند و مردم را به سوی منافعشان (به اصطلاح) هدایت کنند.

ایمان مردم در صدر اسلام :

در صدر اسلام ، کفار و مشرکین [اعم از حکام و تابعین آنها] ، تا آنجا که توانستند ، علیه پیامبر اکرم (ص) و محدود مؤمنان و پیروان ایشان ، مبارزه کردند . از تکفیر ، به انزوا کشاندن ، مسخره کردن ، ضد تبلیغ ، تحریم اقتصادی در شعب ابیطالب ... تا تحمیل حدود شصت جنگ ، در طی چند سال کوتاه . اما در هر دوره و برهه ، پس از شکست و ازدیاد گرایش مردمی ، "تسلیم" شدند ؛ از این رو ، هنگامی که نزد ایشان آمده و ادعای "ایمان" کردند ، وحی آمد که بگو شما ایمان نیاوردید ، بلکه فقط "اسلام" آوردید ؛ یعنی فعلاً فقط تسلیم شده‌اید ؛ (الحجرات، 14) ؛ از این رو ، تردیدی نیست که اگر چه کثرت مسلمانان بسیار شده بود ، اما "ایمان" اکثریت آنان بسیار ضعیف بود و همیشه و در هر عصری ، تعداد "ایمان آورندگان" کم است ، اگر چه تعداد "اسلام آورندگان" و تسلیم شدگان بسیار باشد.

آفت ضعف ایمان :

از جمله آفات ضعف ایمان ، حتی پس از اسلام و تسلیم ، این است که به محض ایجاد تغییر در شرایط ،

مواضع افراد و جامعه نیز متحول میگردد و فقط خواص میمانند ؛ و البته اگر این خواص نیز متغیر گردند ، توده ‌های مردمی را به دنبال خود خواهند کشاند . پس ، مردم (اکثریت) ، ایمان راسخی نداشتند ، بلکه فقط تسلیم پیامبر اکرم (ص) شده بودند ، لذا هیچ الزامی برای خود نمیدیدند که در تداوم ، تسلیم امیرالمؤمنین (ع) نیز بشوند ، هر چند که بیعت کرده بودند.

♦️ضمانت اجرای عهود:

ضمانت اجرای "عهدها یا بعیت ها و یا به تعبیر دیگری قول و قرارها" ، یا "ایمان" است و یا "زور = قدرت".

مثال:

برای کسی که به اصول و ارزشهایی پایبند است و "ایمان" دارد ، زور و قوای قهریه لازم نیست ، او حتی اگر به کودک خود وعده دهد که امشب با تو بازی میکنم ، یا آخر هفته تو را به گردش میبرم ، اینکار را خواهد کرد ، چه رسد به عهدی که با خدای سبحان یا رسول او و یا اولیا و اوصیای او (صلوات الله علهیم اجمعین) بسته است . چرا این قدر بر انجام "نذر" تأکید شده است ؟ چرا وفای به عهد ، از صفات "مؤمنین" برشمرده شده است؟ (المؤمنون، 8) ؛ اما جایی که ایمان نباشد و یا ضعیف باشد ، زور (قدرت) در انجام تعهد و یا نقض آن کارساز است ، به عنوان مثال : آمریکا و انگلیس ، با کشورها و دولتهای متفاوت و یا حتی در سازمان ‌ملل و ... ، تعهداتی میکنند ، اما انجام نمیدهند (مثل 1+5 که مشهود همگان است) . بدیهی است که اگر زور و قدرت داشته باشیم و خود را ضعیف نشان ندهیم ، نمیتوانند نقض عهد کنند و اگر نداشته باشیم یا خود را ضعیف نشان دهیم ، حتی حمله نظامی نیز میکنند.

بازگشت به گذشته (ارتجاع):

وقتی "ایمان" ضعیف بود و مواضع فقط بر اساس "اسلام = تسلیم" اتخاذ شد ، به محض رفع ضرورت و اجبار در تسلیم ، انسان و یا جوامع، به باورها ، آداب و رسوم گذشته‌ ی خود بر میگردند ؛ چنان که خداوند متعال برای مسلمانان یک سؤال اساسی طرح میکند مبنی بر اینکه اگر این رسول (ص) [که بالاخره از دنیا خواهد رفت] از میان شما برود ، چه خواهید کرد ؟ آیا به گذشته بر میگردید؟! (آل ‌عمران ، 144)

♦️باورهای گذشتگان تغییری نیافته است:

ایمان به توحید و معاد و بالتبع نبوت و امامت ، قلب را منقلب میکند و اگر ایمان نباشد و فقط تسلیم باشد ، قلب پس از رفع ضرورت یا تغییر شرایط ، دوباره منقلب شده و به عقب بر‌ میگردد . اما نباید گمان کرد که بازگشت به عقب (ارتجاع) ، در مباحث نظری و اعتقادی ، مانند تکنولوژی میباشد . پس مقصود از به عقب بازگشتن این نیست که مثلاً انسان خودرو و هواپیما را رها کرده و با اسب و الاغ و شتر سفر مینماید ، بلکه به لحاظ "گرایش"ها ، به باورها و سمبلها گذشته (اسلاف) بر میگردد . اگر "ایمان به اسلام" نباشد ، باورهای گذشتگان تا کنون ، همه عین هم میباشد ، یعنی یا قومیت ملاک میشود ، یا احزاب ، یا شخصیتها و یا در نهایت شهوات.

♦️سقیفه:

با رحلت پیامبر اکرم (ص) ، چند نفر از خواص ، سریعاً به گذشته بازگشتند و با محور و ملاک قرار دادن و مشروعیت بخشیدن به «قومیت و شیخوخیت» ، سقیفه را تشکیل دادند تا حکومت را به قبضه‌ ی خود درآورند . اکثریت مردم نیز که هنوز "ایمان" به قلب آنها راه نیافته بود ، قوم گرا و شخص گرا بودند ، مضافاً بر اینکه به رغم اسلام آوردنشان ، بغض امیرالمؤمنین (ع) را (به خاطر جنگها و کشته شدن پدران ، همسران و فرزندان کافر و ظالمشان) را در دل داشتند ، لذا سریعاً با بزرگان قوم خود بیعت کردند و امیرالمؤمنین (ع) ، شرایط لازم برای حکومت را که از جمله آنها ، مقبولیتِ پس از مشروعیت بود ، از دست دادند . پس ، نزد آنان ، گرایشهای جاهلی بیشتر اهمیت داشت تا ایمان، اسلام و عهد با رسول الله (ص).
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۸
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی