آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۱۲ ب.ظ

جوان مکی و کیسه زر

                                                جوان مکی و کیسه زر

در شهر مکه، جوانی فقیر می زیست و همسری شایسته داشت. روزی هنگام بازگشت از مسجدالحرام ، در راه کیسه ای یافت. چون آن را گشود، دید هزار دینار طلا در آن است. خوشحال نزد همسر آمد و داستان را باز گفت.

زنش به او گفت: ” این لقمه حرام است، باید آن را به همان محل ببری و اعلام کنی، شاید صاحبش پیدا شود.” جوان از خانه بیرون آمد، وقتی به جایی رسید که کیسه زر را یافته بود، شنید مردی صدا می زند: “چه کسی کیسه ای حاوی هزار دینار طلا یافته است؟” جوان پیش رفت و گفت: “من آن را یافته ام، این کیسه توست، بگیر طلاهایت را!”

مرد کیسه را گرفت و شمرد ، دید درست است. دوباره پول ها را به او بازگرداند و گفت: “مال خودت باشد، با من به منزل بیا، با تو کاری دیگر دارم.”

سپس جوان را به خانه خود برد و نُه کیسه دیگر که در هر کدام هزار دینار زر سرخ بود، به او داد و گفت: ” همه این پولها از آن توست!”
جوان شگفت زده شد و گفت: ” مرا مسخره می کنی؟”

مرد گفت: “به خدا سوگند که تو را مسخره نمی کنم. ماجرا این است که هنگام شرفیابی به مکه، یکی از عراقیان، این زرها را به من داد و گفت: اینها را با خود به مکه ببر و یک کیسه آن را در رهگذری بینداز. سپس فریاد کن چه کسی آن را یافته است. اگر کسی آمد و گفت من برداشته ام، نُه کیسه دیگر را نیز به او بده؛ زیرا چنین کسی امین است. شخص امین، هم خود از این مال می خورد و هم به دیگران می دهد و صدقه ما نیز، به واسطه صدقه او، مقبول درگاه خداوند می افتد!”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۲
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی