حالِ ما حال پریشانیِ عالَم باشد
حالِ ما حال پریشانیِ عالَم باشد
موسم آمدنِ مـاهِ مُـحَـرَم باشد
این چه حالیست که در هیئت ما شد پیدا
وقت برپا شدن بیرق و پرچم باشد
هرکه گریان شده است از کرم فاطمه است
بخدا بی بی ما صاحب هرغم باشد
اذن داریم که ما وارد این بزم شدیم
پای جنت همه هستیم ،که محکم باشد
نوکری در غمِ او لذتِ دیگر دارد
اشکِ نوکر به شهنشاه چو نم نم باشد
روزگاریست که ما سینه زن اربابیم
تا قیامت هم اگر سینه زنیم، کم باشد
اشک و اسفند چو باهم برود، عطرشود
لطمه و سینه زنی، شورِ تو درهم باشد
سال تا سال فقط منتظر ماه توئیم
نوکرت زنده به ذکر ِتو و این دم باشد
شب سوم به خدا روضه ی سختی دارد
روضه ی طفل و خرابه پرِ ماتم باشد