خطاب به مدیران دارای حقوقهای نجومی
کدامین فازی ؟
خطاب به مدیران دارای حقوقهای نجومی
خواجه این خون شهیداست که تک می تازی قدرتت از که رسیده است، بدان می نازی؟
در ره دین و وطن گشت فدا جان بسی تو ز دین بهر عروجت ،نردبان می سازی
راه پر پیچ و خم و شیب و فراز دیروز شده هموار، بگو دنده ی چند می گازی؟
یادت آید که تو را لنگ خری بود به زیر حال ، فکر سفر خار جه و پروازی
بوده دیروز تو را ناله و سودا و فغان چَهچه آیدت امروز ، چه خوش آوازی
تو بجز برج و بجز کاخ، نگردی راضی مردمِ قانع پنا هنده ی کوخ و چَپرند
ذکر و تسبیح ومناجات و دعا درجلوت خلوتت شوروطَرب هست،چه سازو جازی
نه خود و نه پسر و نسل تو رفت سربازی خوانده ای خلق به پیکار و به تیر و ترکش
آن زمان کو زده ای دَم ز نبرد و میدان دیده ام در عَقبه ، پشت در اهوازی
داد و هیهات که ما سوته دلان می گفتیم بردن و باختن است عاقبت هر بازی
آخر از مال پدر چند به تو میراث است بندر و معدن و و گنجش همه را انبازی
هرچه خوردی و ببُردی و زدی ؛ بادا نوش بس کن از حرص ؛ چقدر پرطمع و پرآزی
خواجه این کار به والله قباحت دارد عنقریب است که این قافیه را می بازی
گو چه فرق است به شهزاده و آقا زاده؟ هردورا سِرّ و سری هست به دست اندازی
اگراوخورد به زور و زروقدرت می خورد این به نیرنگ وبه ترفند و به حیلت سازی
خواجه فرزند تو با نام پدر چا پیده در یکی کیسه شده دست، ز دزد و قاضی
آه مظلوم همی آید و گوش ات وا کن وقت آن است که بر چاره ی خود پردازی
مکن حاشا وبخوان نامه ی اخطارحبیب خویش را خویش سرانجام به چَه اندازی