آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان
يكشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۴۵ ب.ظ

داستان راهب قنسرین و سر مقدس امام حسین(ع)

داستان راهب قنسرین و سر مقدس امام حسین(ع)



نطنزی در الخصائص گوید: چون سر امام حسین(ع) را در منزلگاهی به نام قنسرین فرود آوردند، راهبی از صومعه‏اش به سر نگاه کرد و دید که نوری از دهانش بیرون می‏آید و به آسمان بالا می‏رود! او ده هزار درهم آورد و سر را گرفت و به صومعه‏اش برد. آن گاه صدای ناشناسی را شنید که می‏گفت: «خوشا به حالت! و خوشا به حال کسی که حرمت او را بشناسد!»

راهب سر بلند کرد و گفت: پروردگارا تو را به حق عیسی، امر فرما تا این سر با من سخن بگوید. آن گاه سر به سخن درآمد و گفت: ای راهب! چه می‏خواهی؟ گفت: تو کیستی؟

گفت: من فرزند محمد مصطفایم! من فرزند علی مرتضایم! من فرزند فاطمه‏ ی زهرایم! من کشته شده در کربلایم! منم مظلوم! منم عطشان! و ساکت شد.

راهب صورت به صورتش گذاشت و گفت: صورت از صورت تو برنمی‏دارم، تا بگویی که در قیامت از من شفاعت می‏کنی! سر به سخن درآمد و گفت: به دین جدم محمد (ص) درآی.

راهب گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله.

پس شفاعتش را پذیرفت. چون صبح شد سر و درهم ها را از او گرفتند. چون به دشت رسیدند نگاه کردند و دیدند که درهم ها تبدیل به سنگ شده است! [1] .

طریحی نیز داستان راهبی را با سر مقدس نوشته است که با داستان راهب قنسرین شباهت دارد. اما یادآور شده است که محل این داستان در حدود شش میلی بعلبک بوده است. [2] .

 پی‌نوشتها:

[1] مناقب آل ابی‏طاب (ع)، ج 4، ص 67؛ به نقل از الخصائص نطنزی و به نقل از آن، بحارالانوار، ج 45، ص 304 - 303.

[2] ر. ک. المنتخب، طریحی، ص 482 - 481


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۰۲
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی