عده ای سود از شکر، بعضی از آهن می خورند
عده ای سود از شکر، بعضی از آهن می خورند
عده ای هم نفت را همراهِ مخزن می خورند
با زمین خواری اگر جیبِ مبارک پر نشد
پولها را تحتِ نامِ وام مسکن می خورند
کم کم از یارانه ها سی روز را خوردند و رفت
ذره ذره حقمان را روزِ روشن می خورند
اهل شهرستان که باشی عده ای در پایتخت
حق امثالِ تو را چون آب خوردن، می خورند
زحمت اصلی به دوشِ کارگرها هست و بعد
ما حصل را چند تن نادانِ لمپن می خورند
از یتیم از کارگر، از کارتن خواب از فقیر
از حقوقِ مردمِ در حال مردن می خورند
حق ما را در حسابِ خویش میریزند و با
اولین پرواز آن را تویِ لندن می خورند
عده ای هم نانشان در مرگ بر اینست و آن
نانشان را اصلا از بالایِ دشمن می خورند
طبعِ سیری ناپذیر و خوشه با هم جور نیست
این جماعت چند سالی هست خرمن می خورند
شاعر از دستِ تو کاری بر نمی آید،برو
چون که اینها کارشان این است، کلاً می خورند