ماجرای طلسم شیخ بهائی در ساخت حرم آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
ماجرای طلسم شیخ بهائی در ساخت حرم آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
عالم بزرگ، شیخ بهایی(قدس
سره) که مزارش در صحن آزادی آستان مقدس و ملکوتی حضرت علی بن موسی
الرضا(ع) قرار دارد، یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام است. ایشان به جز
آن که در علوم دینی به درجه اجتهاد رسیده و مرجع تقلید زمان خود بوده اند،
در بسیاری از علوم دیگر از جمله طراحی و معماری ساختمان نیز مهارت
داشتهاند، چنان که حرم مطهر امام رضا(ع) را ایشان طراحی کردهاند و خود در
ساخت آن نظارت کامل داشتهاند. در زیر داستانی از کتاب دلشدگان، نوشته
محمد لک علی آبادی پیرامون چگونگی ساخت حرم مطهر رضوی را از نظر
میگذرانید.
یکی از مسئولین آستان قدس رضوی تعریف
میکرد: شیخ بهایی پس از طراحی حرم، در هنگام ساخت آن، خود بر کلیه امور
نظارت داشتهاند و تمام مراحل ساخت حرم نیز تحت نظارت و کنترل ایشان انجام
میشده است. قبل از آن که ساخت حرم به اتمام برسد، برای جناب شیخ سفر مهمی
پیش میآید.
شیخ سفارش های لازم را به معماران و
مسئولان ساخت حرم کرده، بسیار سفارش می کنند که کار را متوقف نکنند و ساخت
حرم را پیش برده به اتمام برسانند به جز سر در دروازه اصلی حرم (دروازه
ورودی به حرم و ضریح مقدس، نه دروازه صحن) چرا که شیخ در نظر داشته روی آن
کتیبه ای را که از اشعار خودش بوده نصب نماید. رسم است بر سر در اصلی یا
دروازه ورودی به حرم ائمه اطهار(ع) و حتی امامزادگان مطهر، کتیبه ای نصب
میشود و درشأن آن بزرگوار روایت، جمله یا شعری نوشته میشود.
به
هر حال، سفر شیخ به درازا میکشد و هنگامی که از سفر باز می گرددبا تعجب
بسیار میبیند که ساخت حرم به پایان رسیده، سر در اصلی تمام شده و مردم در
حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند.
شیخ با دیدن این
صحنه، بسیار ناراحت میشود و به معماران اعتراض میکند: «چرا منتظر آمدن من
نماندید؟ چرا صبر نکردید؟» مسئول ساخت عرض میکند: «ما میخواستیم صبر
کنیم تا شما بیایید، اما تولیت حرم نزد ما آمدند و بسیار تأکید کردند که
باید ساخت حرم هرچه سریع تر به پایان برسد.
در این زمان تولیت حرم گفتند: خود آقا علی بن موسی الرضا(ع) دستور اتمام کار را دادهاند.
شیخ
بهایی(قدس سره) همراه مسئول ساخت پروژه و معماران نزد تولیت حرم میروند و
از تولیت در این مورد توضیح میخواهند. تولیت حرم نقل میکند: چند شب پی
در پی آقا امام رضا(ع) به خواب من آمده و فرمودند: «کتیبه شیخ بهایی، به در
خانه ما زده نشود، خانه ما هیچ گاه به روی کسی بسته نمیشود و هر کس
بخواهد میتواند بیاید».
شیخ با شنیدن این حرف،
اشک از چشمانش جاری میشود و به سمت ضریح میرود و ذکر «یا ستار العیوب» بر
لبانش جاری میشود. سپس در کنار ضریح آن قدر گریه میکند تا از هوش می
رود، پس از به هوش آمدن خود چنین تعریف میکند: من میخواستم یکی از طلسم
ها را به صورت کتیبهای بر سر در ورودی حرم بزنم، با این اثر که افرادی که
آمادگی لازم را ندارند نمیتوانند وارد حرم مطهر و حریم مقدس حضرت علی بن
موسی الرضا(ع) شوند، اما خود آقا نپذیرفتند و در خواب به تولیت آستان از
این اقدام ابراز نارضایتی فرمودند...