آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان
يكشنبه, ۵ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۵ ب.ظ

شب جمعه رویایی...

شب جمعه  رویایی...

به یاد شهدای غواص عملیات کربلای 4


مادرگفت: نرو،بمان! دلم میخواهد پسرم عصاے دستم باشد... گفت:هرچه تو بگویے فقط یڪ سوال! میخواهے پسرت عصاے این دنیایت باشد یا آن دنیا؟ مادرش چیزی نگفت و با اشڪ بدرقه اش ڪرد و اینگونه رفتند و کربلای 4 رقم خورد . یاد شهدای غواصی که دست بسته زنده به گور شدند و جاودانگی شان زبانزد شد 

و بعد از سالها .............

ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خونواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ ...ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ … ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮ خانومے ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ ... ﮔﻔﺘﻢ: ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟
چطور مگہ ...؟! ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ ...
ﮔﻔﺘﻢ : پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ، میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭن ... زد زیر گریه و گفت: یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ ...ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍیـن ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ ؛ میشه به جای ظهر پنجشنبه ، شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ ...؟! شب جمعه ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ ؛ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ، ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن ...

خرابه چراغونه امشب...
چشام فرش مهمونه امشب...

ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ …؟! گفتن ﻋﺮﻭﺳے ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮﻧہ ست ... ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد: ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید ...؟  ﻧﺒﺮﯾـﺪش ...یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه ... ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ را ﮔﺬﺍﺷﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ ... استخوون دست باباشو برداشت کشید رو سرش و می گفت :
"بابا جون … ببین دخترت عروس شده … برای بار سوم میپرسم:
عروس خانوم وکیلم ...؟ با اجازه پدرم ...بله ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۰۵
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی