سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۰ ب.ظ
اسلام راهب مسیحی
اسلام راهب مسیحی
یکی از علمای مسیحی در صومعه ای در بیابان عبادت می کرد ، دید در راه دو دسته می آیند ، یکدسته سوار بر مرکبها و اسلحه بدست و خوشحال اما 2⃣دسته ای دیگر اندوهگین و همچون اسیر
خوب نگاه کرد ناگهان دید سرهایی سر نیزه ها کرده اند سخت حیران شد که این سرها چیست ؟
وقتی نزدیک شدند ، چشمش به سری ( سر امام حسین ( علیه السلام ) افتاد ) ، دید خونها در لبهای او خشکیده اما چشمها پر فروغ .
در فکر فرو رفت ، گویی با آن سر سخن گفت ، از آنها سؤ ال کرد آنها صاحب سر را معرفی کردند
از رئیس کاروان پرسید ، عمر سعد را به او نشان دادند ، به او گفت : آیا ممکن است امشب تا فردا صبح این سر را به من بدهید گفتند با سر چکار داری ؟
گفت : مطلبی دارم ، هر چه بخواهید به شما می دهم ، سرانجام آنها که دنیا پرست بودند ، ده هزار درهم گرفتند و سر را تحویل راهب دادند .
راهب سر را به صومعه خود برد و شست و خوشبو کرد و روی زانویش گذاشت و تا صبح گریه کرد .
صبح که شد ، مأمورین نزد او آمدند تا سر را بگیرند ، او خطاب به سر مقدس کرد و گفت : ↘️
سوگند به خدا جز مالک خودم نیستم ، ( یعنی نمی توانم کاری بکنم ) وقتی روز قیامت شد ، نزد جدت محمد ( صلی الله علیه وآله ) گواهی بده که من گواهی به یکتایی خدا دادم و گواهی میدهم که محمد ( صلی الله علیه وآله ) عبد و رسول خداست ، بدست تو اسلام آوردم و من خادم تو هستم ( 1 ) آری حسین ( علیه السلام ) چراغ هدایت است .
فرازی از خطبه امام حسین ( علیه السلام ) برای لشگر حر در منزلگاه بیضه .
. . . ای مردم ! پیامبر خدا فرمود :↘️
هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را شکسته و مخالف سنت رسول خدا است و در میان مردم ، راه ظلم و گناه را می پیماید ، ولی در برابر او گفتار و عمل قیام نکند بر خداست که این آدم ( بی تفاوت ) را در جایگاه عذاب آن سلطان بیفکند ( 2 )
1- مقتل الحسین مقرم ص 216
2- تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 126
۹۵/۱۰/۰۷