حتی نمک طعامت را از من بخواه
حتی نمک طعامت را از من بخواه
در دوران حضرت موسی(ع) حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود. مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد . شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست برای او پیش حاکم واسطه شود . مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری مشکل مومن حل شد.
اتفاقا ،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند. مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند. اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.بعد از سه روز جنازه ی آن مرد ، کرم برداشت. حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد:
خداوندا !!چرا جنازه ی ستمگری که دشمن توست باید با احترام دفن شود ، اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟ آیا این درست است؟
به موسی(ع) وحی شد:ای موسی! آن مرد برای برآوردن حاجت یک مومن به آن حاکم ستمگر رو آورد و حاکم نیز حاجت را برآورد .من نیز اجر دنیوی حاکم را دادم و کارش را جبران کردم .
اما حشرات را به سمت فرد صالح افکندم ،چراکه او نباید از ستمگر درخواست کمک می کرد
و نباید پیش ظالمان ، سر کج می کرد. او باید برای این کار ، هر چند برای براوردن حاجت یک مومن باشد مجازات شود . خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که حتی نمک طعامت را از من بخواه .