دست دزد را باید برید
دست دزد را باید برید
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت . به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد . شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگرش را هم میخوردند . شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت!!! پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.» جستجو
کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را
میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار
گذاشت و گفت : اشتباه کردم ، یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود .
ملاحظات : 1- نظارت بر امور باید همگانی شود 2- نکند حقوق نجومی گرفتن حق قانونی تلقی شود 3- دست دزد را باید برید