آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان
دوشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ب.ظ

فرمانده ی لشکر...

‍ انباردارمون گفت:

یه بسیجی اینجاست که عوض ده تا بسیجی کار می کنه

میشه این نیرو رو بدی به من تا تو انبار ازش استفاده کنم؟

بهش گفتم: کو؟ کجاست؟

گفت: همون که داره گونی ها رو دو تا دو تا می بره توی انبار

نگاه کردم ببینم کیه

گونی ها جلوی صورتش بود و دیده نمیشد

رفتم نزدیک تر ، نیم رخش رو دیدم

آقا مهدی باکری بود ، فرمانده ی لشکرمون

تا من رو دید ، با چشم و ابرو اشاره کرد که به انباردار چیزی نگم

می خواست کارش رو تموم کنه...

... دل توی دلم نبود

اما دستور آقا مهدی بود

نمی تونستم به انباردار بگم این فرمانده لشکره که داره عوض ده تا بسیجی کار میکنه

گونی ها که تموم شد ، آقا مهدی گفت: پاشو بریم

رفتیم و کسی نفهمید فرمانده ی لشکر...

#خاطره
📚خدمت از ماست، ص158

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۳۰
محمد رضا فکرجوان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی