امتحان های واقعی ، درهم شکنندۀ خود بزرگ بینی و لاف زنی
امتحان های واقعی ، درهم شکنندۀ خود بزرگ بینی و لاف زنی
گاه
موقعیت هایی بادآورده _ مقامی ، مالی ، منزلتی _ برای کسانی پیش می آید و
آن ها را بالا می کشد یا در زندگی سرعتشان می بخشد . این بادهای موقعیت آور
، موجب خودشیفتگی آن ها می شود . کسانی که حد و اندازۀ آن موقعیت ها را
نداشته و بیخود بالا آمده اند ، در دام خود بزرگ بینی فرو می افتند و به
لاف زنی می پردازند ؛ و چون گاهِ امتحان های واقعی فرا رسد ، معلوم می شود
که تا چه حد ناتوان و خُرد اند .
ملّای روم در دفتر دوم بخش100 در حکایتی آورده است که
موشی کوچک مهار شتری را به سبب موقعیتی که برایش پیش آمد ، در دست گرفت و
خیال کرد که به واقع مهار شتری در دستش است . پس با خودنمایی و تکبّر به
راه افتاد . شتر از روی طبع چالاک و پر تحرّک خویش حرکت می کرد و موش گمان
می کرد که آن حرکت کار اوست و سخت مغرور شد و لاف می زد که من پهلوان ام .
شتر که متوجّه حال غرور آمیز موش شده بود ، به روی خود نیاورد و با خود گفت
: ای موش خُرد و ناچیز ! فعلا خوش باش تا به موقع تو را به خودت بنمایانم !
آن دو با هم آمدند تا به لب نهر بزرگی رسیدند که فیل هم از گذشتن از آن
ناتوان بود .
موش تا آن نهر را دید ، ایستاد و
خشکش زد . شتر گفت : ای رفیقِ کوه و دشت ! چرا ایستادی ؟ چرا حیران و
سرگشته ای ؟ حرکت کن ! مردانه گام در میانۀ رود بگذار تا عبور کنیم ! تو
پیشرو و راهنمای منی ، نباید در میانۀ راه توقف کنی و از حرکت بمانی ! برو
تا من هم در پیِ تو بیایم ! موش گفت : این آب ، عظیم و ژرف است و من از غرق
شدن می ترسم . شتر برای درهم شکستن خودبزرگ بینی و غرور و لاف زنیِ موش
گفت : بگذار ببینم اندازۀ این آب چقدر است .
سپس
با سرعت پایش را در درون آب نهاد . پس گفت : ای موش کور ! این که آبی نیست ،
تا زانوی من است ! چرا از این مختصر آب ، حیرت زده و مدهوش شده ای ؟ موش
گفت : این چیز در مقایسه با تو ، مورچه ای به شمار می رود ، ولی نسبت به من
یک اژدهاست ! زانو داریم تا زانو ! آبی که به زانوی تو برسد ، صد زرع از
سرِ من گذشته است ! چون کار بدینجا رسید ، شتر به موش گفت : ای موش ! دست
از گستاخی بردار و اندازۀ خود بدان و جای خویش بشناس ، تا جسم و جانت از
این آتش نسوزد ! اگر هم می خواهی خودنمایی و ستیز کنی ، با موشان همانند
خودت که هم قد و قامت و اندازۀ تواند ، چنین کن . موش را چه به این مقامات !
موش کجا و شتر کجا که با او مناقشه و سخن پردازی کند !