آقا بدونِ لطفِ تو افسرده می شوم
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ..
در محضرت همیشه گرفتار میرسم
با دست خالی و دلِ بیمار میرسم
آقا بدونِ لطفِ تو افسرده می شوم
درشعرِ خود دوباره به تکرار میرسم
بال و پری نمانده ولی در خیالِ خود...
پَر میزنم به خیمه ی دلدار میرسم!
ای یوسفِ زمانه برای خریدنت...
مسکین تر از بقیّه به بازار میرسم!
جامانده ام من از شهدای مدافعان...
پس کی به قافله ، من ِ بی عار میرسم؟!
هستم الی الابد که بدهکارِ مادرت...
اما چرا همیشه طلبکار میرسم؟!
بنویس بهرِ من سفر کربلا _نجف
بنویس تا حرم صد وده بار میرسم!!
با سر به خانه ی پدری میزنم سری
وقتی به صحنِ حیدر کرار میرسم!
آهم به قلبِ شعله ورم زخم میزند
وقتی به واژه در و دیوار میرسم ...