شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ
دیگران را کوچک نشماریم !
دیگران را کوچک نشماریم !
یک
ناخدای تحصیلکرده و یک خدمه پیر بیسواد در یک کشتی با هم کار می
کردند.پیرمرد هر شب به کابین ناخدا می رفت و به حرفهای او گوش می داد. یک روز ناخدا از پیرمرد پرسید:آیا درس زمین شناسی خوانده است؟پیرمرد گفت :نه . ناخدا گفت : پس تو یک چهارم عمر خود را از دست داده ای . پیرمرد
خداحافظی کرد و در حالی که به اتاق خود می رفت با خودش به این فکر می
کرد که ناخدا فرد تحصیلکرده ایست و حتماً چیزی که در مورد آن صحبت می کند
واقعیست.پس من یک چهارم عمرم را از دست داده ام . شب بعد ناخدا از او پرسید:در مورد علم هواشناسی چیزی می دانی ؟ پیرمرد گفت : نه . ناخدا گفت : پس تو نیمی از عمر خود را از دست داده ای . پیرمرد ناراحت شد و دوباره با همان افکار به اتاق برای خواب رفت . شب بعد باز ناخدا از او پرسید : آیا در مورد علم دریا شناسی چیزی می دانی ؟ پیرمرد گفت : نه . ناخدا گفت : پس تو سه چهارم عمر خود را از دست داده ای . پیرمرد آن شب را نیز ناراحت به اتاق خود برگشت.
ولی صبح زود به سراغ کابین ناخدا رفت و از او پرسید : در مورد علم شناشناسی چیزی می دانی ؟ ناخدا گفت :نه ! شناشناسی ؟ پیرمرد گفت :بله ؛ پس تو تمام عمر خود را از دست داده ای ،چون کشتی به یک صخره برخورد کرده و در حال غرق شدن است . خداحافظ...
ش
اکثر اوقات ما انسانها همانند ناخدا هستیم و مردم اطرافمان را آن پیرمرد می پنداریم.به داشته های خود می بالیم و فکر می کنیم دیگر به مشکلی بر نخواهیم خورد.در حالی که روزی ممکن است قایق ما هم به صخره برخورد کند و فقط علم شناشناسی به دادمان برسد. دیگران را کوچک نشماریم !
ولی صبح زود به سراغ کابین ناخدا رفت و از او پرسید : در مورد علم شناشناسی چیزی می دانی ؟ ناخدا گفت :نه ! شناشناسی ؟ پیرمرد گفت :بله ؛ پس تو تمام عمر خود را از دست داده ای ،چون کشتی به یک صخره برخورد کرده و در حال غرق شدن است . خداحافظ...
ش
اکثر اوقات ما انسانها همانند ناخدا هستیم و مردم اطرافمان را آن پیرمرد می پنداریم.به داشته های خود می بالیم و فکر می کنیم دیگر به مشکلی بر نخواهیم خورد.در حالی که روزی ممکن است قایق ما هم به صخره برخورد کند و فقط علم شناشناسی به دادمان برسد. دیگران را کوچک نشماریم !
۹۶/۰۶/۰۴