يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۱۰ ق.ظ
قرض نمره
قرض نمره
خانم معلم در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن محتاطی او را صدا کرد . خانم معلم او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد ، گفت : تو در امتحان نمره 9 گرفتی . تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی نگرفته پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود سرش را بلند کرد و گفت : خانم معلم چِن ، میشود... میشود یک نمره به من ارفاق کنید ؟ خانم چِن با عتاب مادرانهای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم ؟! این ممکن نیست . من طبق جوابهایی که در برگۀ امتحانت نوشتهای به تو نمره دادهام . او
اضافه کرد : نگران نباش . من که نمیخواهم به خاطر ضعفت در امتحان ، تو را
تنبیه کنم . تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری کنی و نمرۀ بهتری بگیری . پسر با صدایی که نشان میداد خیلی ترسیده گفت : اما مادرم کتکم میزند . خانم
معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک میکرد که میخواهند بچههایشان
بهترین نمرهها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمیتوانست در برابر
بچههای بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد.
اما یک موضوع دیگر هم بود . او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد . نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت . نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود . عاقبت رو به پسرک کرد و گفت : ببین ! این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه ؟ من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم . فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم . تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره ، به من پس بدهی . خوب است ؟ پسرک با شادی گفت : چشم ! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم . او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت . از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد ، با دقت زیاد درس میخواند . تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد . از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد . از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد . او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود . زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد ، سرنوشتش را تغییر داد . آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست... او " لی کا- شینگ " رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است !
اما یک موضوع دیگر هم بود . او میدانست که کتک خوردن بچهها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمیکند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد . نمیدانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت میکند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت . نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس میلرزید و به گریه هم افتاده بود . عاقبت رو به پسرک کرد و گفت : ببین ! این پیشنهادم را قبول میکنی یا نه ؟ من به ورقهات یک نمره «ارفاق» نمیکنم . فقط میتوانم یک نمره به تو «قرض» بدهم . تو هم باید در امتحان بعدی 2برابر آن را، یعنی2نمره ، به من پس بدهی . خوب است ؟ پسرک با شادی گفت : چشم ! من حتماً در امتحان بعدی 2نمره به شما پس میدهم . او با خوشحالی از خانم معلم تشکر کرد و رفت . از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم معلم پس بدهد ، با دقت زیاد درس میخواند . تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد . از طرف مدرسه به او جایزهای داده شد . از پسِ آن «درس» که خانم معلم به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد . او همیشه ماجرای قرض نمره را برای دوستانش تعریف میکند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده میشود . زیرا میداند که نمرهای که خانم معلم آن روز به او قرض داد ، سرنوشتش را تغییر داد . آن پسرک جوان اکنون جزو ده ثروتمند دنیاست... او " لی کا- شینگ " رییس بزرگترین کمپانی عرضه کننده محصولات بهداشتی و آرایشی به سراسر جهان است !
۹۶/۰۶/۰۵