تو فراموش شدی ، زندگی ام در گذر است .
تو فراموش شدی ، زندگی ام در گذر است
خوابِ خوابم ، دلم از حال شما بی خبر است
کار و بارم شده گرم و همه چیز آرام است
نامم از برکت نامت همه جا معتبر است
چه دروغین شده این ناله ی "یابن الحسنم"
اینچنین است که سوز نفسم بی اثر است
از شما دور شدم ، نفس به جنگم آمد
و در این جنگ ، بدون تو دلم بی سپر است
صدقه میدهم هر روز برای جسمم
غافل از اینکه بدون تو دلم در خطر است
خنده دار است بگویم که دچارم به فراق
اصلا انگار دلم از غم تو بر حذر است
یک سحر هم به نواهای فراقت نگذشت
عوضش روی لبم نغمه ی " مرغ سحر" است
به لبم هست "بیا" و به دلم هست "نیا"
این دورویی و نفاقم بخدا یک هنر است
چه نقابی زدم از عشق تو بر صورت خود
ظاهرم یار تو و باطن من دردسر است