هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند : سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود ؟ در پاسخ سه بار فرمودند : الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود :
1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2.سرهای
شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم
عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام)
نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در
برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و
گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3.زنهای
شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام
افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم.
عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4.از
طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر
تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید
اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5.ما
را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور
دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران
شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند .
امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7.ما
را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما،
آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و
اضطراب به سر میبردیم...
صلی الله علیک یا سیدالساجدین،الامام العارفین،زین العابدین..
برگرفته از : تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی