دوشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۵:۰۶ ب.ظ
بی غیرتی زن از بی عاری مرد هست
بی غیرتی زن از بی عاری مرد هست
حکیمی به دهی سفر کرد ؛ زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حکیم خواست تا مهمان وی باشد. حکیم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد .کدخدای دهکده هراسان خود را به حکیم رسانید و گفت : این زن ، هرزه است به خانهی او نروید !حکیم به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!! کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حکیم گذاشت . آنگاه حکیم گفت : حالا کف بزن !!! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت : هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟! حکیم لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
۹۷/۰۲/۱۰