دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ق.ظ
وفاداری
قدرشناسی
سال ها پیش مدتی را در جایی بیابان گونه بسر می بردم . عزیزی چهار دیواری خود را در آن بیابان در اختیار من قرار داد . یک محوطه بزرگ با یک سرپناه و یک سگ . سگ پیر و قوی هیکلی که برای بودن در آن محیط خلوت و ناامن دوست مناسبی به نظر می رسید . ما مدتی با هم بودیم و من بخشی از غذای خود را با او سهیم می شدم و او مرا از دزدان شب محافظت می کرد. تا
روزی که آن سگ بیمار شد . به دلیل نامعلومی بدن او زخم بزرگی برداشت و هر
روز عود کرد ، تا کرم برداشت . دامپزشک ، درمان او را بی اثر دانست و گفت
که نگه داری او بسیار خطرناک است و باید کشته شود . صاحب سگ نتوانست این
کار را بکند. از من خواست که او را از ملک بیرون کنم تا خود در بیابان
بمیرد . من او را بیرون کردم . ابتدا مقاومت می کرد ، ولی وقتی دید مصر هستم ، رفت و هیچ نشانی از خود باقی نگذاشت . هرگز او را ندیدم . تا
این که روزی برگشت . از سوراخی مخفی وارد شده بود ، این راه اختصاصی او
بود . بدون آن زخم وحشتناک. او زنده مانده بود و برخلاف همه قواعد علمی هیچ
اثری از آن زخم باقی نمانده بود.
نمی دانم چه کار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود ؛ اما فهمیده بود که چرا باید آنجا را ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود ، بازگشته بود. در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ، آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند . او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود ، هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از این که کسی متوجه حضورش بشود ، از آنجا می رفته. هرشب ...
من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم ؛ اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بی کرانگی قلبش مرا در خود خرد کرد و فرو ریخت . وفاداری درس بزرگی است .
نمی دانم چه کار کرده بود و یا غذا از کجا تهیه کرده بود ؛ اما فهمیده بود که چرا باید آنجا را ترک می کرده و اکنون که دیگر بیمار و خطرناک نبود ، بازگشته بود. در آن نزدیکی چهاردیواری دیگری بود که نگهبانی داشت و چند روز بعد از بازگشت سگ، آن نگهبان را ملاقات کردم و او چیزی به من گفت که تا عمق وجودم را لرزاند . او گفت که سگ در آن اوقاتی که بیرون شده بود ، هر شب می آمده پشت در و تا صبح نگهبانی می داده و صبح پیش از این که کسی متوجه حضورش بشود ، از آنجا می رفته. هرشب ...
من نتوانستم از سکوت آن بیابان چیزی بیاموزم ؛ اما عشق و قدرشناسی آن سگ و بی کرانگی قلبش مرا در خود خرد کرد و فرو ریخت . وفاداری درس بزرگی است .
۹۷/۰۲/۲۴