پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ب.ظ
آرامش با اقتدار
آرامش با اقتدار
"گاوچرانی" وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی ، کنار یک مهمانخانه ایستاد . بدبختانه ، کسانی که در آن شهر زندگی میکردند عادت بدی داشتند که سر به سر غریبهها میگذاشتند . وقتی او نوشیدنیاش را تمام کرد ، متوجه شد که اسبش "دزدیده شده" است. او
به کافه برگشت ، و ماهرانه اسلحهاش را درآورد و سمت بالا گرفت و بالای
سرش گرفت بدون هیچ نگاهی به سقف یه گلوله شلیک کرد و خیلی "مقتدرانه" فریاد
زد : «کدام یک از شما اسب من رو دزدیده؟!» کسی پاسخی نداد . «بسیار
خوب ، من یک نوشیدنی دیگه میخورم ، و تا وقتی آن را تمام میکنم اسبم
برنگردد ، کاری را که در "تگزاس" انجام دادم انجام میدهم ! و اصلا دوست ندارم آن کاری رو که در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم !» بعضی از افراد خودشون جمع و جور کردند . آن مرد ، بر طبق حرفش ، نوشیدنی دیگری نوشید ، بیرون رفت ، و اسبش به سرجایش "برگشته بود ."اسبش رو زین کرد و آمادهی حرکت شد . کافه چی به آرامی از کافه بیرون آمد و پرسید : "هی رفیق قبل از اینکه بروی بگو ، در تگزاس چه اتفاقی افتاد ؟"گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم پیاده برم خونه ...!
«"آرامش" داشته باش و "با اقتدار" ابراز وجود کن؛ "نتیجه" خواهی گرفت»
۹۷/۰۴/۱۴