مابـرای ادای نمـاز ازشمـا سبقـت گرفته ایم
مابـرای ادای نمـاز ازشمـا سبقـت گرفته ایم
در یکـی از فروشگاههـا،بجای اینکـه روی در فروشـگاه بنـویسنـد : بخاطـرادای نمازتعـطیل اسـت . نوشته بودند : مابـرای ادای نمـاز ازشمـا سبقـت گرفته ایم ، پس شمـاهـم به ماملحـق بشویـد .
"زیبایـی اندیشه ای مثبـت در بیـان حـق"
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
وقتـی دختـرکوچولویـش از دنیـا رفـت!!در حالیکـه اشکـ در چشمانـش بـودبا لبخنـد گفـت:به امیـد آن روزی که مـن در بهشـت را بزنـم و تو در را بـروی مـن بـاز بکنی!
"اینگونـه بر مصیبتهـا شکییایـی پیشـه شـود"
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
قبل ازاینکه غیبت برادرمسلمانت بکنی!چشمانـت را لحظاتی ببنـد،و تصور کن تو داری یک تکه گوشت سرخ و خام دردهانت میجوی وبین دندانهایت باخونش جویده میشود!
"گر این تصور مورد پسندت هست پس چشمانـت را باز کن و به غیبـت خودت ادامه بده."
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اززیباترین خاطرات کودکی!!این اسـت،که تو درگوشه ای ازخانه خوابت میبـرد، اما درحالی از خواب پامی شـدی که تو در تختخوابت بـود."پروردگارا پدر و مادرم را مورد رحمت خودت قرار بده همانگونه که آنها مرا بزرگ وپرورده کردند"
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
تو
بیمارستان!! درسمـت راست بیمارستان مـردی خوشحال درحالیکه گواهی تولد
فرزنـدش راتحویل میگیـرد و در سمـت چپ دیگری غمگیـن ، گواهی فـوت پدرش را!" صحنه ای که مختصـر بـودن این زندگی را به نمـایش میگـذارد."
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
جوانی
میگوید: هرگاه دختـر جوانی با آرایش و عطـر و زینتش ازکنارم میگذرد نفس
هایم رادرسینـه حبس میکنـم ؛ تا بوی عطرش به مشامم نرسـد و بخاطر آن گناه
نوشته نشود .
دین واخلاق