يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۶ ب.ظ
اهانت بازاری به مالک اشتر
اهانت بازاری به مالک اشتر
(مالک
اشتر) روزى از بازار کوفه مى گذشت با لباسى از کرباس خام و به جاى عمامه
از همان کرباس بر سر داشت و به شیوه فقراء عبور مى کرد. یکى از بازاریان بر در دکانش نشسته بود، چون مالک را بدید به نظرش خوار و کوچک جلوه کرد و از روى استخفاف کلوخى را به سوى او انداخت.مالک به او التفات ننمود و برفت. کسى مالک را مى شناخت و این واقعه را دید، به آن بازارى گفت:واى بر تو هیچ دانستى که آن چه کس بود که به او اهانت کردى؟گفت: نه،گفت : او مالک اشتر، یار على [علیه السلام] بود. آن
مرد از کار بدى که کرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالک روانه شد که
از او عذر خواهى کند. دید به مسجدى آمده و مشغول نماز است، صبر کرد تا
نمازش تمام شد، خود را بر دست و پاى او انداخت و پاى او را مى بوسید مالک
سر او را بلند کرد و گفت:این چه کارى است مى کنى؟ گفت: عذر گناهى است که از من صادر شده است که ترا نشناخته بودم .مالک گفت: بر تو هیچ گناهى نیست، به خدا سوگند که به مسجد نیامدم مگر براى تو استغفار کنم و طلب آمرزش نمایم
منبع : کتاب، داستان راستان، اثر استاد شهید مرتضی مطهری
۹۷/۰۴/۳۱