پنجشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ب.ظ
عیبجویی نکن
عیبجویی نکن
یاد
دارم که در ایام کودکی ، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می
گزاردم و به زهد و تقوا ، رغبت بسیار داشتم . شبی در خدمت پدر رحمة الله
علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار
گرفته ، می خواندم . در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند ، خوابیده
اند . پدر را
گفتم : از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند . خواب غفلت ، چنان
اینان را برده است که گویی نخفته اند ، بلکه مرده اند . پدر گفت: تو نیز
اگر می خفتی ، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر
خود ببالی!
گلستان سعدی
۹۷/۰۶/۰۱