ظاهراً دستِ دعـایِ فرجِ مـن فلج است
اقاجان یاصاحب الزمان
ظاهراً دستِ دعـایِ فرجِ مـن فلج است
بر نیاید که ز من کار، خودت کاری کن
ایـن مُحرّم بـرَس از راهِ درازِ فَـرَجَت
سینه را خالی از این قِصۀ تکراری کن
ای عـزادارترین صاحبِ ایـن بَزمِ عزا
کمی از لطف در این جمع عزاداری کن
نوحه ای دَم بده تا پایِ تو سینه بـزنیم
یا که با روضۀ خود اشکِ مرا جاری کن
اللهم عجل لولیک الفرج