بابا فدای گیسوی تو گیسوانم
السلام علیک یا رقیة بنت الحسین
از گیسوانم چند تایی مانده اما
آن هم برایم درد سر گشته خدایا
بابا گمان دارم که در این خانواده
من بیشتر از هر کسی رفتم به زهرا
بابا نگاهی کن ببین دشمن شکسته
هم بازو و هم سینه و هم پهلویم را
زجر حرامی بیشتر من را لگد زد
هر جا صدا کردم تورا با لفظ بابا
تو روی نیزه بودی و من پا به پایت
هر سو دویدم ای پدر با تاول پا
بابا فدای گیسوی تو گیسوانم
از بس کشیده موی من را بی توانم
یادش بخیر بابا زمانی معجرم بود
سنجاق یادگاری ات روی سرم بود
یادش بخیر من شاخه یاس تو بودم
بابا زمانی بر تنم برگ و برم بود
یادش بخیر پروانه ی ناز تو بودم
یادش بخیر روی تنم بال و پرم بود
تنها تماس بی خطر با گونه هایم
ردّ لبانت بود و دست مادرم بود
رفتی و اما ای پدر جای لگد بر
جسم ضعیف و دست و پای لاغرم بود
از بس زمین خوردم دگر پایم شکسته
بابا تمام استخوان هایم شکسته