سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۹ ب.ظ
آرزوى غلام به واقعیّت پیوست
آرزوى غلام به واقعیّت پیوست
روزى امام حسین علیه السّلام در جمع عدّه اى از اصحابش حضور یافت و آن ها را مورد خطاب قرار داد و فرمود : از
نظر من صحّت قول رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ثابت است که فرمود :
بهترین اعمال و کارها بعد از نماز صبح ، دلى را شاد گرداندن است ، به وسیله
آنچه که سبب گناه نشود. سپس افزود : روزى غلامى را دیدم
که با سگى هم غذا بود ، وقتى سبب آن را از او پرسیدم ، در پاسخ گفت : اى
پسر رسول خدا ! من غمناک و ناراحت هستم ، مى خواهم با خوشحال کردن این سگ ،
خودم را شادمان و مسرور گردانم . سپس در ادامه اظهار داشت : من داراى اربابى یهودى هستم که آرزو دارم ، شاید بتوانم از او جدا شده و آسوده گردم . امام
حسین علیه السّلام مى فرماید : من با شنیدن سخنان غلام ، نزد ارباب او
آمدم و تصمیم گرفتم تا مبلغ دویست دینار به عنوان قیمت غلام تحویل اربابش
دهم و او را خریدارى نمایم . پس چون یهودى از تصمیم من
آگاه شد ، اظهار داشت : اى پسر رسول خدا ! آن غلام فداى قدمت باد، او را به
تو بخشیدم و این باغ را هم به او بخشیدم ؛ و سپس پول ها را هم نیز
برگرداند . امام حسین علیه السّلام فرماید: من پول ها را به او پس دادم ؛ و اظهار داشتم : من هم این پول را به تو مى بخشم . یهودى گفت : پول ها را پذیرفتم و به غلام بخشیدم . امام علیه السّلام افزود: من غلام را آزاد کردم و باغ را هم به او بخشیدم ؛ و آن دویست دینار را هم دریافت کرد.پس همسر یهودى که شاهد این جریان بود مسلمان شد و مهریه خود را به شوهرش بخشید.و در پایان یهودى چون چنین برخوردى را دید، گفت : من نیز مسلمان شدم و این خانه مسکونى را به همسرم بخشیدم .(1)
1-بحارالا نوار: ج 44، ص 189
۹۷/۰۷/۱۰