شریک خدا در مال
شریک خدا در مال
کشاورزی
هر سال که گندم میکاشت ، ضرر میکرد . تا اینکہ یک سال تصمیم گرفت ، با خدا
شریک شود و زراعتش را شریکی بکارد . اول زمستان موقع بذرپاشی نذر کرد که
هنگام برداشت محصول ، نصف آن را در راہ خدا ، بین فقرا و مستمندان تقسیم
کند.اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.هنگام درو از
همسایههایش کمک گرفت و گندمها را درو کرد و خرمن زد.اما طمع بر او غالب شد
و تمام گندمها را بار خر کرد و به خانهاش برد و گفت:«خدایا، امسال تمام
زراعت مال من ، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی
شد ، اما باز طمع نگذاشت که مرد کشاورز نذرش را ادا کند . باز رو کرد به
خدا و گفت :«ای خدا ، امسال هم اگر اجازہ دهی ، تمام گندمها را من میبرم و
در عوض دو سال پشت سر هم ، برای تو کشت میکنم!»سال سوم از دو سال قبل هم
بهتر بود و مرد کشاورز مجبور شد ، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد ،
تا بتواند محصول را به خانه برساند . وقتی روانه شهر شد ، در راہ با خدا
راز و نیاز میکرد که:«خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندمها را در راہ
تو بدهم!!» همینطور که داشت این حرفها را میزد ، به رودخانهای رسید .خرها
را راند ، تا از رودخانه عبور کنند که ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی
راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یکجا برد . مردک دستپاچه شد و به کوہ
بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد :«های های خدا ! گندمها مال خودت ، خر
و جوال مردم را کجا میبری؟»
ملاحظات : نگذاریم شیطان بر ما مسلط شود و در کار خیر تعجیل کنیم .