دعایت با من!
دعایت با من!
صبح امروزکسی گفت به من : تو چقدر تنهایی ! گفتمش در پاسخ : تو چقدر حساسی ؛ تن من گر تنهاست ، دل من با دلهاست ، دوستانی دارم بهتر از برگ درخت که دعایم گویند و دعاشان گویم ، یادشان دردل من ، قلبشان منزل من...! صافى آب مرا یادتو انداخت ، رفیق ! تو دلت سبز ، لبت سرخ ، چراغت روشن ! چرخ روزیت همیشه چرخان ! نفست داغ ،تنت گرم ،دعایت با من !