خاطره ای ازشهید حمید محمودی
خاطره ای ازشهید حمید محمودی
یه
نوار روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) زیر و روش کرد . بلند شد اومد جبهه
. یه روز به فرماندمون گفت :من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم .
می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم . یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم
حرم امام رضا(ع) زیارت کنم و برگردم ... اجازه گرفت و رفت مشهد . دو ساعت
توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه . توی وصیت نامه اش نوشته بود : در راه
برگشت از حرم امام رضا (علیه السلام) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم . آقا
بهم فرمود : حمید ! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت ... یه قبری
برای خودش اطراف پادگان کنده بود .نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبرگریه
می کرد و میگفت : یا امام رضا (علیه السلام) منتظر وعده ام ... آقا جان
چشم به راهم نذار ... توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روزشهادت و مکان شهادتش رو
هم نوشته بود . شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده . دقیقا توی روز ،
ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود .