آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۱۱۷۳ مطلب با موضوع «عناوین :: حکایات و لطایف» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ب.ظ

نقش معلم در انسان سازی

نقش معلم در انسان سازی


در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود ، فقر، بیمارى، فساد و جرم و جنایت بیداد میکرد ، مناصب دولتى به کسانى که بالاترین قیمت ها را پیشنهاد میکردند فروخته میشد.پلیس، دخترکان را براى روسپى گرى مى ربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسیم میکرد.فرماندهان ارتش، زمین ها و برنج زارها را احتکار کرده بودندقضات، احکام خود را میفروختند... همه میگفتند اصلاحات ناممکن است ؛ اما من به معلمان روى آوردم ؛ آنان در فلاکت بودند ! به آن ها بالاترین حقوق ها را پرداختم و به ایشان گفتم : من موسسات دولتى را مى سازم و شما براى من انسان بسازید. و اینگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبدیل شد

لى کى وان یو   بنیان گذار سنگاپور جدید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۴۳
محمد رضا فکرجوان
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۳۹ ق.ظ

اثری که معلم در سرنوشت دانش آموز می گذارد

 اثری که معلم در سرنوشت دانش آموز می گذارد


 

در یکی از مدارس ، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد . این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد ، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کرده و او را مسخره می کردند .

 

معلم متوجه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد .

زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند ، معلم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده ، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند .

در روز دوم معلم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند ، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.

تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچه ها بود .

بچه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه ، معلم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبت قرار می داد .

کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلم سابقش خِنگ می نامید ، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند .

آن سال با معدلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد .

مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است .

این قصه را دکتر علی ملک حسینی در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود ، نوشته .

انسان ها دو نوع هستند : نوع اول کلید خیر هستند. دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اولین شکستِ شخص ، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند. این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۹
محمد رضا فکرجوان