آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۱۹۵ مطلب با موضوع «عناوین :: دل نوشته ها» ثبت شده است

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۳۳ ب.ظ

جانم مادر

جانم مادر

-چرا آوردنت اینجا...؟

+من خودم اومدم مادر...
-آخه مگه میشه؟یه مادر با پای خودش بیاد جایی که روزی هزار بار از خدا عزرائیل رو طلب کنه...؟
هر چیزی یه تاریخ انقضایی داره مادر...شاید منم دیگه تاریخم گذشته بود...
-چند وقت یه بار بهت سر میزنن...؟
الان هفت سالی میشه ازشون خبر ندارم...یه شماره دارم،که هفت ساله خاموشه...بغضش ترکید...
پیشونی ش رو بوسیدم و اومدم بیرون...
یادم میومد که خواهر برادرا وقتی دعواشون میشد،میرفتن دامنِ مادرشون رو سمتِ خودشون میکشیدن و داد میزدن "مامانِ منه...مامانِ خودمه..."
و حالا،مادرشون رو به هم تعارف میکردن و هیچ کدوم حاضر نبودن تحویل بگیرن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۳
محمد رضا فکرجوان
سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۳۲ ب.ظ

مادر ؛ مادر است

مادر ؛ مادر است

 

شش یا هفت ساله که بودم
دست چک پدرم را با دفتر نقاشی ام اشتباه گرفتم
و تمام صفحاتش را خط خطی کردم
مادرم خیلی هول شده بود
دفترچه را از دست من کشید وبه همراه کت پدرم به حمام برد
هنوز صدایشان در گوش من است
حواست کجاست زن

میدانی کار من بدون آن دفترچه لنگ است؟؟
می دانی باید مرخصی بگیرم و تا شهر بروم؟
میدانی چقدر باید دنبال کارهای اداری اش بدوئم؟
"صدای مادرم نمی آمد"
میدانستی و سر به هوا بودی؟
"بازهم صدای مادرم نمی آمد"
سالها از اون ماجرا می گذرد
شاید پدرم اصلا یادش نیاید چقدر برای دوباره گرفتن آن دفترچه اذیت شد
مادرم هم یادش نمی آید چقدر برای کار نکرده اش شرمندگی کشید
اما من خوب یادم مانده است که مادرم آن شب سپر بلای من شد تا آب در دل من تکان نخورد
خوب یادم مانده است تنها کسی که قربانت شوم هایش واقعیست اسمش مادر است...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۲
محمد رضا فکرجوان