آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۱۵۲ مطلب با موضوع «عناوین :: پیام شهدا» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۴ ب.ظ

امضایى از بهشت

امضایى از بهشت

زهرا صالحی، دختر #شهید سید مجتبی صالحی می گوید :" آخرین روزهای سال62 بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید. بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یادبود به زادگاه پدرم، خوانسار، رفتند و من هم بعد از هفت روز برای اولین بار به مدرسه رفتم."

همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: «والدین باید امضاکنند.»آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید برنامه مرا امضا کند، به خواب رفتم.

با گریه خوابم برد. پدرم را دیدم که مثل همیشه خندان و پرنشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت: «زهرا! آن نامه را بیاور تا امضا کنم.»

گفتم: «کدام نامه؟»

گفت: «همان نامه ای که امروز توی مدرسه به تو دادند.»

برنامه را آوردم، اما هر خودکاری که برمی داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با قرمز امضا نمی کند، بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و به او دادم و پدرم شروع کرد به نوشتن .

صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم، از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن برنامه افتاد. باورم نمی شد! اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات برنامه، دست خط پدرم بود که به رنگ قرمز نوشته بود: «این جانب نظارت دارم. سیدمجتبی صالحی» و امضا کرده بود  .
ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد و...

این رویداد بزرگ با بررسی دقیق کارشناسان و تطبیق امضای شهید قبل از شهادت مورد تایید قرار گرفت . هم اکنون این سند زنده در کنار صدها اثر زنده دیگر از #شهدا، در موزه #شهدا در خیابان طالقانی تهران در معرض دید بازدیدکنندگان است .


 برگرفته از کتاب "لحظه هاى آسمانى" - غلامعلى رجایى
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۴
محمد رضا فکرجوان
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۵ ب.ظ

‌ جان بابا

‌ جان بابا


میگفت وقتی پیکر یکی از شهداء رو آوردن.. . دخترش تابوت رو باز کرد

و هی دنبال یه چیزی میگشت ...

یه دفعه انگشت دست با با رو پیدا کرد و هی انگشت رو میکشید

رو سرش و میگفت : 20 ساله با با م دست رو سرم نکشیده...


وقتی که دوست دارم بروم یک جا که جز خدا نباشد و فریاد بزنم

بـــــابـــــا

تا جبران 25 سال  صدا نکردنت باشد و تو یک بار و فقط برای یک بار بگویی

جــــــــــــان بـــابــــا . . .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۵
محمد رضا فکرجوان