آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

آقاسیاهپوش سنگر
مشخصات بلاگ
آستان مطهر امامزاده سیدعبدالله

ترویج فرهنگ و معارف قرآنی در قالبهای عبادی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-و ....

پیام های کوتاه
برنامه های مسجد
فعالیت ها
نویسندگان

۵۳ مطلب با موضوع «منزلت و سیره ائمه علیهم السلام» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ

ماجرای شیعه شدن خانواده‌ای یهودی

ماجرای شیعه شدن خانواده‌ای یهودی


 در اصفهان نزد مرحوم آیت الله سید حسن فقیه امامی :
«روزی خانواده‌ای یهودی تماس گرفتند که ما برای تشرف به اسلام می‌خواهیم حضور شما برسیم.
وقتی را مشخص کردیم خانواده ۸ نفره‌ای از یهودیان اصفهان بودند. علت تصمیم آن‌ها به اسلام را جویا شدم.
خانمی جواب داد که من مادر این پسر هستم.(یک پسری ۱۷ ساله بود)
گفت در مسیر سفر به تهران تصادفی کردیم و دست پسر قطع شد ولی به پوست آویزان بود. به بیمارستان مراجعه کردیم و جراحی انجام دادند، اما عمل موفقیت آمیز نبود و گفتند دست باید قطع شود.
چون وضع مالیمان خوب بود، بلیط لندن گرفتیم و برای مداوا به لندن رفتیم.
در لندن نیز گفتند که هر چه سریع‌تر باید دست قطع شود چرا که خیلی سیاه شده است و کاری از دست ما بر نمی‌آید.
 در هتل یاد همسایه‌های مسلمانم در اصفهان افتادم که آن‌ها در هنگام گرفتاری به حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) توسل می‌کردند.
گریه کردم و به آن حضرت عرض کردم که اگر دست پسرم را شفا بدهید، خودم مسلمان می‌شوم و خانواده‌ام را نیز به اسلام دعوت می‌کنم. شب حضرت را در خواب دیدم.
حضرت زهرا(سلام‌الله علیها)فرمودند:
«چرا او را اینجا آورده‌اید، او را به مشهد نزد پسرم حضرت رضا (علیه‌السلام) ببرید، شفای او را به آن حضرت حواله کرده‌ایم.»
بیدار شدم و با اولین پرواز عازم تهران و سپس مشهد شدیم.
آدرس حرم را گرفتیم و سؤال کردیم که معمولاً مریضان را کجا می برند؟
گفتند پشت پنجره فولاد
رفتیم حرم و پسرم را به پنجره فولاد امام رضا دخیل بستیم.
با امام رضا (علیه‌السلام) شروع کردم به صحبت کردن که ما درست است که یهودی هستیم ولی مادرتان حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) به اینجا حواله داده‌اند سه ساعتی را آنجا بودیم تا اینکه یادم آمد که باید پانسمان زخم را عوض کنیم.
 پسرم را به بیمارستان بردیم ولی پزشکان وقتی پرونده را دیدند، گفتند که همه پزشکان گفته‌اند باید دست قطع شود و برای جان او خطر دارد، چگونه ما پانسمان را عوض کنیم؟ به هر حال تصمیم گرفتیم خودمان پانسمانش را عوض کنیم. وسایل را گرفتیم ولی وقتی پانسمان دستش را باز کردیم با کمال تعجب دیدیم که دست سالم است. پسرم گفت احساس می‌کنم دستم شفا پیدا کرده است. برای استراحت به هتل برگشتیم.
نیمه‌های شب پسرم گریه‌کنان مرا از خواب بیدار کرد.
عگفت: «در خواب حضرت رضا (علیه‌السلام) را دیدم. آن حضرت فرمودند: ما دست تو را شفا دادیم و یک نشانه را روی دست تو گذاشتیم تا همیشه به یاد ما باشی و گناه نکنی. این ماجرای ما بود و الآن آمده‌ایم تا همه خانواده‌مان مسلمان شویم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۷
محمد رضا فکرجوان
جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۰ ب.ظ

امام علی علیه السلام و عداالت

امام علی علیه السلام و عداالت


ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻳﻚ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺣﻠّﻪ ﻫﺎﻯ ﻳﻤﻨﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ، ﻳﻜﻰ ﺩﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ - ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ - ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺑﺎﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻋﻠﻰ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎﻥ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﺪ: ﺑﻠﻰ، ﺍﻣﺎ... ﻭ ﻗﺼﻪ ﺣﻠّﻪ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

( (ﺍﻧﻪ ﻟﺎﺧﻴﺶ ﻓﻰ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ. ) ) ﺍﻭ ﺧﺸﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ

ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮﺳﺪ ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ.


ﻧﻬﻀﺘﻬﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ، ﺻﻔﺤﻪ 99 - 98  / ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱ

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۰
محمد رضا فکرجوان